محل تبلیغات شما
نام کتاب: سه شنبه ها با موری 
نویسنده: میچ آلبوم          ترجمه: شهرزاد رضایی 
نشر: انتشارات نشر شمشاد              چاپ یازدهم   1397 

ص 8 : آخرینکلاس استاد قدیمی من هفته ای یک بار در خانه اش برگزار می شد. کلاس سه شنبه ها بعداز صبحانه برگزار می شد. موضوع کلاس مفهوم زندگی (هستی شناسی) بود. هیچ نمره ایداده نمی شد. به هیچ کتابی نیاز نبود با این حال موضوعات زیادی طرح شد؛ موضوعاتیاز قبیل عشق، کار، جامعه، خانواده، گذر عمر، بخشش و در نهایت مرگ و بجای جشن فارغالتحصیلی مراسم خاک سپاری برگزار شد.

ص 9 : آخرینکلاس استاد پیر من، تنها یک دانشجو داشت. آن دانشجو من بودم.

ص 17 : دکترموری حدس زد که او بیشتر از دو سال دیگر عمر نخواهد کرد؛ اما موری می دانست کهزمانش کمتر از این حرفهاست.

ص 61 : صدایش درحد یک زمزمه آهسته شد. بگذار عشق وارد وجودت شود. ما فکر می کنیم که لایق عشقنیستیم، فکر می کنیم اگر عشق در ما نفوذ کند حساس و آسیب پذیر می شویم؛ اما یک مردخردمند به نام لِوین حرف خوبی زد. او گفت: عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»

ص 71 : و درنهایت موری لبخند می زند. به دختر می گوید: می بینی، تو چشمانت را بستی. تفاوتش همینجا بود. گاهی نمی توانی آنچه می بینی را باور کنی، باید هر آنچه حس می کنی را باورکنی؛ و اگر می خواهی بقیه به تو اعتماد داشته باشند، تو هم باید به آنها اطمینانکنی حتی زمانی کهدر تاریکی به سر می بری، حتی زمانی که در حال سقوط هستی.»

ص 74 : میگویند زمانی که با مرگ مواجه می شوی، افکارت شفاف می شوند و هر گونه شک و شبهه ایاز ذهنت پاک می شود؛ اگر این موضوع حقیقت داشت، می دانستم که موری دوست دارد چنینتفکراتی را با دیگران سهیم شود و من می خواستم تا هر زمانی که ممکن بود آن ها رابه خاطر بسپارم.

ص 90 : موریدوباره تکرار کرد: همه می دانندکه یک روز می میرند اما هیچ کس این امر را باورندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»  من گفتم، پس در مورد مرگ، سر خودمان را کلاه میگذاریم.

-       بله اما روشبهتری هم وجود دارد. این که بدانی که قرار است بمیری و هر لحظه برای آن آمادهباشی، این گونه بهتر است. این گونه می توانی تا زمانی که زنده هستی، حقیقتاً زندگیکنی.»

ص 91 : اوگفت: مچ، زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.»

سرم را بهنشانه ی فهمیدن تکان دادم. من پرسیدم، آیا قبل از اینکه مریض شوید، به مرگ فکرمی کردید؟ موری لبخند زد و گفت: نه، من هم مثل بقیه بودم. یک بار زمانی که خیلیخوشحال بودم به یکی از دوستانم گفتم که من سالم ترین پیر مردی خواهم بود که تا بهال دیده ای.»

ص 100 :حقیقت این است که امروزه هیچ بنیان و هیچ زمین محکم و امنی وجود ندارد که مردم بتوانندروی آن بایستند مگر خانواده. این موضوع از زمانی که مریض شدم برای من روشن تر شدهاست. اگر حمایت، عشق و توجه و نگرانی که از خانواده می گیری وجود نداشته باشد، چیززیادی در دست نخواهی داشت. عشق بینهایت مهم است. همان طور که شاعر بزرگ ما اودِنگفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.

ص 101 : موریگفت: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید، زیباست، مگر نه؟ و این حرف یک حقیقت محض نیزهست. بدون عشق، ما پرندگانی با بال های شکسته هستیم.»

ص 112 :چشمانش را باز کرد. نفسش را بیرون داد و گفت: می دانی بودائی ها چه می گویند؟ بههیچ چیز دل نبند چون همه چیز گذراست.

ص 123 : به یراز نفس کشیدن و بلعیدن غذایش، برای انجام تقریباً هر کار دیگری به دیگران محتاجبود.

ص 126 :پرسیدم شما هیچ گاه از پیر شدن نترسیدید؟ - مچ من پیری را با کمال میل می پذیرم. باکمال میل؟ -خیلی ساده است. وقتی سن ات بالا می رود، چیزهای بیشتری یاد می گیری.اگر در بیست و دو سالگی درجا بزنی، همیشه به اندازه ی دوران بیست و دو سالگی خام وجاهل می مانی. پیری صرفاً به معنای فرسودگی نیست. پیری یعنی رشد کردن. پیری تنهااین جنبه منفی نیست که قرار است بمیری بلکه این جنبه مثبت را دارد که درک می کنیکه خواهی مرد و به همین دلیل بهتر زندگی خواهی کرد. گفتم،بله اما اگر پیری تا این حد با ارزش است چرا مردم مدام می گویند: آه، اگر مندوباره جوان می شدم.» هیچ وقت نمی شنوی که کسی بگوید: ای کاش شصت و پنج سالهبودم.» . او لبخند زد و گفت: می دانی این تفکر به چه چیزی بر می گردد؟ نیتیاز زندگی، زندگی های خالی. زندگی هایی که هیچ معنایی نیافته اند. چون اگر بتوانیمعنای زندگی ات را پیدا کنی، دیگر هیچ گاه نمی خواهی به گذشته برگردی.

ص 137 :ماهاتما گاندی: هر شب، زمانی که به خواب می روم، می میرم؛ و صبح روز بعد، زمانی کهبیدار می شوم، از نو متولد می شوم.

ص 156 : آیاهیچ قانونی وجود ندارد تا به واسطه آن بفهمیم یک ازدواج آخر و عاقبت خوبی دارد یانه؟

موری لبخن: به این آسانی نیست، مچ!»

می دانم.

او گفت: بااین حال، من چند قانون می شناسم که در باره عشق و ازدواج صدق می کنند: اگر بهدیگری احترام نگذاری، دچار مشکل خواهی شد. اگر برخی مواقع کوتاه نیایی، دچار مشکلخواهی شد. اگر نتوانی آزادانه در مورد هر آنچه بین شما رخ می دهد صحبت کنی، دچارمشکل خواهی شد؛ و اگر در زندگی ارزش های مشترکی نداشته باشید دچار مشکل خواهید شد.ارزش های شما باید شبیه هم باشند.

ص 6 : عشقیعنی زمانی که تو به همان اندازه که نگران شرایط خودت هستی، نگران شرایط کس دیگرهم باشی.

 

***


در جایی خواندم که... (14)

6 در زندگی فهمیده ام که

(هدیه شماره هفتاد و پنج) از قران

ص ,  ,زمانی ,عشق ,موری ,» ,زمانی که ,    ,» ص ,دچار مشکل ,را باور

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سولفان کلوپ نژاد های بز و گوسفند ایرانی و خارجی دانش اموز برتر vepaminsers Sandra's notes دنیای شیمی لوازم آرایشی و تجهیزات آرایشگاهی geoclossagu Francis's collection هی فیلم