محل تبلیغات شما

کتابچه ها



  14  »»»»»»»»»»»»»»»

 

درجایی خواندم که.

این داستان در مورد موج کوچکی است که به سرعت دراقیانوس حرکت می کند و از زندگی اش لذت می برد، از آب و هوای تازه تا اینکه میبیند موج های جلوی او به ساحل بر خورد می کنند و نابود می شوند. موج کوچک می گوید:خدای من این خیلی وحشتناک است. ببین قرار است چه بلایی سرم بیاید! در این بین موجدیگری سر می رسد. موج اول را با دقت نگاه می کند. نگرانی او را حس می کند و به اومی گوید: چرا آنقدر غمگینی؟ اولین موج می گوید: تو نمی فهمی! همه ما نابود میشویم! ما موج ها همه مان به هیچ تبدیل می شویم! این وحشتناک نیست؟ موج دوم میگوید: نه تو نمی فهمی! تو یک موج نیستی، تو بخشی از اقیانوس هستی!

 

*


اچ جکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    درزندگی فهمیده ام که:

 

1.    وقتی دهانم بسته باشد کمتر اشتباه می کنم.

2.    اگر چیزی را نمی دانم، بهترین کار آن است که بگویم نمی دانم».

3.    مشکلات بزرگ معمولاً با مسائل کوچک شروع می شوند.

4.    جوانان به عشق، احترام، دانش و تجربه کهن سالان محتاجند و سالمندان نیز به عشق، احترام و قدرت جوانان.

5.    سرانجام، کسانی که دست بگیر دارند بازنده اند و کسانی که بخشنده هستند برنده.

6.    برای رسیدن به موفقیت آسانسور وجود ندارد، باید این مسیر را پله پله طی کرد.

7.    صداقت در امور جزئی کم اهمیت نیست.

8.    20 دقیقه پیاده روی در روز آسان ترین و مفیدترین کاری است که یک فرد می تواند برای سلامتی خود انجام دهد.

9.    یک معامله زمانی خوب است که برای دو طرف سودمند باشد.

10.                       باید در تعریف و تمجید کردن دست و دل باز و در قول دادن محتاط بود.


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 75

522 )  سوره هود  ؛  آیه 105  :  آن روز که فرا رسد (قیامت) هیچ کس جز به اجازهاو سخن نمی گوید پس گروهی تیره بختند و گروهی نیک بخت.

523 )  سوره هود  ؛  آیه 106  :  اما تیره بختان در آتشند آنان در آنجا ناله های حسرت بار وفریادهای شدیدی دارند.

524 ) سوره هود  ؛  آیه 114 :  ونماز را در دو طرف روز و ساعات نخستین شب بخوان که نیکی ها بدی ها را از بین میبرد.

525 ) سوره هود  ؛  آیه 115 :  و شکیبایی کن که خداوند پاداش نیکو کاران راضایع نخواهد کرد.

526 )  سوره هود  ؛ آیه 121 : و بهآنها که ایمان نمی آورند بگو هر چه در قدرت دارید انجام دهید ما هم انجام می دهیم.

527 ) سوره هود  ؛ آیه 123  :  غیب آسمانها و زمین فقط در اختیار خداست و همهکاره به او بازگردانده می شود.

528 ) سوره هود  ؛ آیه 123  :  پس او را پرستش کن و بر او توکل نمای وپروردگار تو از آنچه انجام می دهید غافل نیست.

 

***


نام کتاب: انسان، کیهان و تکامل
نویسنده: مجید آذرشاهی
نشر: انتشارات بهنود                 چاپ اول  1396

فصل پنجم: ناشناخته ها

ص 136 : پیش‌تر بررسینمودیم و دیدیم که احتمال بازدید موجودات هوشمند فضایی از کره زمین، طبق حساب احتمالاتبسیار زیاد است و امکان اینکه اثراتی از آنها در سیاره ما وجود داشته باشد محتمل، امااینکه پیدایش انسان، تمدن بشری، ادیان، علوم، اختراعات و . و همه موجودیتمان را بهآنها نسبت بدهیم با توجه به در نظر گرفتن چندین دلیل کمی سقیل و بعید به نظر می‌رسد.

ص 137 : معتقدان بهفلسفه ماتریالیستی: میلیون‌ها سال قبل از پیدایش هر گونه موجود زنده‌ای، زمین و اجرامکیهانی وجود داشته‌اند و این خود نشان می‌دهد که طبیعت عینی است و مستقل از انسان وشعور او است.

ص 138 : در مقابلماتریالیستها (ماده گرایان) که باور و افکارشان بر مبنای قوانین فیزیک پایه گذاریشده، ایده آلیست ها قرار دارند که باور و افکارشان بر مبنای متا فیزیک استوار است.متا فیزیک شاخه ای از فلسفه است که به پژوهش در باره چیستی و کنه وجود، زندگی وجهان به عنوان یک کل می پردازد. برخی از فلاسفه متافیزیک را ریشه فلسفه میدانند.

ص 141 : لودویگفویر باخ (72- 40 میلادی) او عنوان کرده که خدا و دیگر باورهای دینی، اختراعاتانسانی هستند که برای پر کردن پاسخ انواع سؤال ها، نیازها و خواسته های روانشناختی و احساسی ساخته شده اند.

ص 143 : در اوایلقرن بیست و یکم جنبشی به نام بی خدایی نو شکل گرفت که در آن نویسندگان بی خدا ازاین دیدگاه حمایت می کنندکه دین نبایستی که صرفاً تحمل شود بلکه باید با آن مقابلهشود، مورد انتقاد قرار گیرد و هر جا که آثارش نفوذ کرد بایستی با استدلال منطقیافشا شود.

ص 146 :ماتریالیست ها نیز لاجرم به وجود روح اعتقاد دارند ولی آنرا حاصل فعل و انفعالاتشیمیایی انجام شده در موجودات زنده از یک آمیب تک سلولی تا مغز حیوانات و در نوعپیشرفته آن یعنی مغز انسان می دانند.

ص 151 : مسئلهمهم این است که روح حقیقت مستقل است یا نتیجه فعل و انفعالات مغز؟

با توجه بهپیشرفتهای نسبی پزشکی و عمل های جراحی فراوان، مخصوصاً جراحی های قلبی و مغزی،تعداد افرادی که برای مدتی می میرند و دوباره به زندگی برمی گردند و گزارش اینبیماران از وقایع لحظاتی که در حالت مرگ به سر برده اند زیاد شده. این حقیقت قابلتوجه به نام NDE یا تجربه نزدیک به مرگ» نامگذاری شده.

ص 155 : پس ازچندین دهه بررسی و تحقیق، پژوهشگران برجسته در زمینه NDEمتقاعد شده اند که افرادی که حالت نزدیک به مرگ را تجربه کرده اند، واقعاً به بُعددیگری از واقعیت سفر می کنند.

ص 160 : تمامآنچه در این فصل و حتی در سرتاسر این کتاب نوشته شده تلاشی است نه برای شناخت خود،بلکه برای یافتن خود است! یعنی بالاخره منِ انسان کیستم؟ من، حاصل تکامل میمون  هستم؟ یا من ساخته موجوداتهوشمند فرا زمینی هستم؟ و یا اینکه من حاصل خلقت خداوند هستم؟



نام کتاب: سیدارتها 
نویسنده: هرمان هسه        ترجمه: سروش حبیبی
نشر: نشر ماهی                 چاپ دوم   1397 

ص 38 :سیدارتها، برهمنان گرانقدر بسیاری را می شناخت و بالاتر از همه پدر خود را که پاکبود و خردمند و بسیار در خور حرمت. پدرش سزاورار ستایش بود. رفتار و کردارش آرام ونجیبانه، آیا او خود که چنین داننده بود، به سعادت راستین دست یافته بودو صلح راشناخته بود؟ آیا او نیز جوینده و سالکی تشنه نبود؟ . او که از عیب پاک بودچرا می بایست هر روز خود را از پلیدی گناه واشوید؟. سیدارتها این گونه میاندیشید و تشنگی می کشید و رنج می برد.

ص 31 : سیدراتهاگفت: پدر، اگر اجازه بدهی، آمده ام بگویم می خواهم فردا خانه ات را ترک گویم و بهمرتاضان بپیوندم. آن گاه پدر به سخن آمد و گفت: مبادا که این تقاضا را باردیگر از زبانت بشنوم.

ص 33 : پدر دستبر شانه سیدارتها نهاد و گفت: تو به جنگل خواهی رفت و شمن خواهی شد.

ص 35 : روزی یکبار چیزکی می خورد. پانزده روز روزه گرفت،بیست و هشت روز روزه گرفت گوشتی بر گونهها و ران هایش باقی نماند.

ص 37 :سیدارتها، آموخت که با تسکین تنفس تپیدن قلب خود را آرام کند و ضربان آن را کندسازد تا بسیار اندک شود و کم و بیش از تپش باز ایستد.

ص 39 : سیدارتهابه نرمی گفت: مگر مراقبه و ترک تن چیست؟ روزه داری و حبس نفس چیست؟ مگر گریختن ازخویش نیست؟ و گریز از پوچی زندگی! همین فرار و همین تخدیر را چاپار دار درپیاله فروشی با چند جام شراب برنج یا عرق نارگیل حاصل می کند آنگاه که پایپیاله شراب برنجش به خواب می رود، به همان چیزی دست میابد که سیدارتها و گویندا بهدست می آورند.

ص 48 : سیدارتهااز زنی که به او کرم کرده بود پرسید: ای زن نیکو کار، ما جویای بودا، آن والاترینآدمیانیم، دو شمینیم و از جنگل آمده ایم به این امید که آن مرد کامل را ببینیم وتعلیماتش را از زبان خودش بشنویم.»

ص 50 : سیدارتهااو را مردی دید با سیمایی روشن و با صفا که به آرامی می رفت. با تن پوش زردی بردوش و کاسه ی دریوزگی در دست. سیدارتها به گویندا گفت: نگاه کن، بودا همین است.»

ص 60 : چونسیدارتها از باغی بیرون آمد که بودا، مرد کامل، و گویندا دوستش در آن مانده بودند،احساس کرد زندگی گذشته اش را نیز در این باغ باغی گذاشته و از آن کناره گرفته است.

ص 61 : سیدارتهااز خود می پرسید: چه بود که می خواستی از معلمان بیاموزی و آنها که این همه چیزهابه تو آموختند از در آموختنش به تو درماندند؟» و دریافت که می خواستم "من" را بشناسم و بهمعنا و ماهیتش پی ببرم. در پی خلاصی از "من" بودم می خواستمبر آن چیره شوم و نتوانستم فقط توانستم فریبش دهم. فقط توانستن از آن بگریزم و خودرا از آن پنهان کنم.

ص 75 : سیدارتهاشب را کنار زورق ها در ساحل رود خوابید و شاگرد سلمانی صبح زود، پیش از اینکهمشتریان به دکانش بیایند، ریش او را تراشید و گیسوانش را کوتاه کرد و شانه زد و باروغنی لطیف، خوشبو ساخت.

ص 78 : کمالاروسبی مشهور آن شهر به سیدارتها گفت پس این را نیز بیاموز: عشق را می توان گداییکرد، به درهمی خرید، همچون ارمغانی پذیرفت یا در کوچه پیدا کرد. اما ربودن آن ممکننیست.

ص 97 : سال هااز پی هم می گذشت و سیدارتها، مست کامرانی، از گذر عمر غافل بود. حالا دیگرثروتمند شده بود. دیر زمانی می شد که خانه ای شخصی داشت و بندگانی در خدمت و نیزباغی در بیرون شهر در کرانه ی رود.

ص 107 :سیدارتها برخاست و درخت انبه را بدرود گفت و با باغ نیز وداع کرد. آن روز چیزینخورده بود پس درد گرسنگی در شکم یافت و به یاد خانه ی شهری خود افتاد و به یاداتاقش و بسترش و به یاد میز پر از خوراکی اش. تبسمی حاکی از ضعفی جسمی بر لبانشنمایان شد. تکانی خورد و این ها را نیز بدرود گفت.

ص111 : تصویرصورت خود را در آب دید و تف بر آن انداخت. در نهایت خستگی، بازوی خود را از گردتنه ی درخت برداشت و اندکی چرخید تا در آب فرو افتد. با چشمانی فرو بسته به پیشبازمرگ رفت.

ص 125 : دید کهرود پیوسته روان است و پیوسته بر جا. همیشه و همیشه همان رود است و با این همه هرلحظه رودی دیگر. وای، چگونه ممکن بود به این راز دست یافت؟!

ص 136: سر بلندکرد و اولین چیزی که دید چهره ی پسرک بود که گفتی با او حرف می زد. بعد چشمش بهکمالا افتاد و بی درنگ او را شناخت. گرچه بیهوش بود. آنوقت دانست که پسرک فرزندخود اوست.

ص 146 : عاقبتروزی رسید که بغض پسر ترکید و کینه اش ظاهر شد. پدرش (سیدارتها) از او خواسته بودیک بغل سر شاخه برای آتش جمع کند. پسر اما از کلبه بیرون نرفت و از خشم آب دهانفشاند و کف بر لب آورد و فریاد زد: برو چوبت را خودت جمع کن. مگر من نوکر توام؟می دانم که مرا نمی زنی! جرعت نداری! می دانم که به خیال خودت با پارسایی و اغماضتمرا پیوسته مجازات می کنی و خوار می داری. تو می خواهی مرا آدمی مثل خودت سازی.

 

&&&



نام کتاب: 21 داستان از دفتر اول مثنوی مولانا
 
تدوین، گردآوری و پژوهش: مجید آذرشاهی
 
نشر: انتشارات مسیر دانشگاه                پاییز 1397


شهادتین

اظهار معجزۀ پیامبر علیه‌السلام

بسخن آمدن سنگریزه در دست ابوجهل علیه‌اللعنه

و گواهی دادن سنگریزه بر حقیقت محمدعلیه الصلوة و السلام

 

سَنگها  اَندَر    کَفِ   بوجَهل   بُود
گَر رَسولی، چیست دَر مُشتَم نَهان؟

گفت چُوُن خواهی  بگویم کان  چِه هاست؟
گفت بوجَهل، این دوم  نادِرتَر ست
از  میان  مُشتِ  او هَر  پاره  سَنگ
لااِلهَ   گفت   و   اِلا الله      گفت
چون شَنید   اَز سَنگها  بوجَهل  این

 

گفت، اِی اَحمد بِگو این چیست زود
چون   خَبَر  داری  زِ   رازِ   آسِمان
یا بِگویَد آنکِه  ما  حَقیم  و  راست؟
گفت آری، حَق  از  آن  قادِرتَرَ ست
دَر  شَهادَت  گُفتَن  آمَد  بی  دَرَنگ
گُوهَرِ   اَحمَد   رَسُول   الله   سُفت
زَد  زِ  خَشم  آن سَنگها  را بَر زَمین

™¯˜



              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 78

550 )  سوره یوسف  ؛  آیه 100  :  او (پروردگار) دانای حکیم است .

551 )  سوره رعد  ؛  آیه 20  :  آنان که (خردمندان) به عهد خدا پیوسته وفادارند و پیمانشکننیستند.

552 )  سوره رعد  ؛  آیه 21  :  و آنان که (خردمندان) آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده میپیوندند و از پروردگارشان می ترسند و از سختی حساب بیم دارند.

553 ) سوره رعد  ؛  آیه 22 :  و آنان که (خردمندان) برای طلب خوشنودیپروردگارشان شکیبایی کردند و نماز بر پا داشتند و از آنچه روزیشان دادیم نهان وآشکار انفاق کردند و بدی را با نیکی پاک میکنند ایشان (خردمندان) برای ایشان استفرجام خوش سرای باقی.

554 )  سوره رعد  ؛ آیه 23 :  بهشت های جاودانی که آنان (خردمندان) و پدران وهمسران و فرزندان نیکو کارشان در آن وارد می شوند و فرشتگان از هر سو بر آناندرآیند.

555 ) سوره رعد  ؛ آیه 24 :  (و به آنان گویند)سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان چه نیت سرانجام آن سرا.

556 ) سوره رعد  ؛ آیه 25  :  و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند برایشان لعنت است و بد فرجامی آن سرای برای ایشان است.

***


گلچین شماره : یکصد و هشتاد و چهار

قارچ سمی

بر گرفته از کتاب  " زندگی به سبک تئوری انتخاب "  به قلم مجید

 

زن مسنی به جرم قتل شوهرسومش محاکمه می شد. وکیل از او پرسید: بر سر شوهر اولتان چه آمد؟» زن جواب دادبر اثر مسمومیت ناشی از قارچ مرد» وکیل ادامه داد شوهر دومتان چگونه مرد؟» زنجواب داد بر اثر مسمومیت ناشی از قارچ مرد» وکیل پرسید بر سر شوهر سومتان چه آمد؟»زن گفت: او بر اثر ضربه مغزی مرد» وکیل سخنش را اینگونه پی گرفت چگونه این اتفاقافتاد؟» زن با خونسردی گفت: او قارچ نمی خورد»

 

&&&&&


گلچین شماره : یکصد وهشتادو سه

در معاشرت با دیگران 3

بر گرفته ازکتاب  "  آداب معاشرت  " از لیلا پور نعمتی / حمید رضا غیوری  

 

در معاشرت با دیگران ایننکات را باید در نظر داشت:

در تماستلفنی:

لحن صحبتکردن و آهنگ صدا و میزان علاقه شما به مکالمه، نقش زیادی در روحیه مخاطبتان خواهدداشت؛ زیرا به او در درک روحیه و احساس شما کمک خواهد کرد.

1.    اگر با جاییتماس می گیرید که شما را نمی شناسند، فوراً باید خود را معرفی کنید.

2.    اگر تلفنکننده با کس دیگری کار دارد، هرگز از او نپرسید چکار دارید؟»

3.    اگر چندین تماس تلفنی همزمان داشتید، تا اولی را به پایان نرساندید، به سراغدومی نروید. در این موقع اگر تلفن دوم مهم تر است، از تلفن اول عذر خواهی کنید وبگویید تا چند لحظه دیگر با او نماس می گیرید.

4.    اگر قصد دارید از تلفن دیگران استفاده کنید پیش از استفادهاز او اجازه بگیرید. در این هنگام سعی کنید مکالمه تان کوتاه باشد و از گرفتنشماره های متعدد خودداری کنید.

5.    اگر میهمان دارید و یا کسی منتظر شماست، مکالمه تان راکوتاه کنید و ادامه مکالمه را به فرصت بهتری موکول کنید. عدم توجه به این موضوع،بی احترامی به فردی است که منتظر شماست. یادتان باشد هنگامی که در جمعی هستید یابا فرد دیگری مشغول صحبت کردن، پیاده روی و. شده اید، خلاف ادب است که با مکالمهتلفنی، آن جمع یا فرد مورد نظر را در انتظار خود بگذارید.

6.    تنها با کلمات بله» و نه» با دیگران مکالمه کردن، نشانهبی توجهی به کسی است که با شما صحبت می کند. بهتر است که این گونه صحبت نکنید!

7.    جواب دادن به تلفن های ناشناس را به کودکان نسپارید. درواقع کودک باید به تلفن هایی پاسخ بدهد که تماس گیرنده خود قصد صحبت با او را دارد،پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها!

8.    شوخی و مزاحمتهای تلفنی حتی اگر به منظور تنوع و خنده باشد، باز هم بر خلاف انسانیت است و ممکناست عواقب بدی در انتظار هر دو طرف باشد.

9.    پیش از خداحافظیگوشی تلفن را قطع نکنید، حتی اگر کار به دعوا و جر و بحث کشیده باشد، باز هم خداحافظیکنید، سپس گوشی را بگذارید.

10.                      گوش دادن به مکالمات تلفنی دیگران به هیچ وجه درستنیست.


  15  »»»»»»»»»»»»»»»

 

درجایی خواندم که.

میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواببچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.
وی پساز مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را در مراجعه به یک راهبمقدس و شناخته شده می بیند.

وی بهراهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد که مدتی به هیچرنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمین خوددستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند.همینطورتمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.
پس ازمدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را بهرنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.
مدتیبعد مرد میلیونر برای تشکر از راهب، وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که بالباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده وخرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکینیافته؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداواییبود که تاکنون داشته".
راهببا تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کردهام.
برایمداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی بهاین همه مخارج نبود.
برای این کار نمیتوانی تمامدنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر دیدگاه و یا نگرشت میتوانی دنیا را به کام خوددرآوری.

*
نکته:**تغییر دنیا کاراحمقانه ای است اما تغییر دیدگاه و یا نگرش ما ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

*


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 77

543 )  سوره یوسف  ؛  آیه 57  :  پاداش آخرت برای کسانیکه ایمان آورده وپرهیزگاری داشتند بهتر است.

544 )  سوره یوسف  ؛  آیه 67  :  فرمان جز برای خدا نیست بر او توکل کردم و توکل کنندگانباید بر او توکل کنند.

545 )  سوره یوسف  ؛  آیه 76  :  درجات هر کس را بخواهیم بالا می بریم و برتر از هر صاحبعلمی عالمی است.

546 ) سوره یوسف  ؛  آیه 87 :  و از رحمت خدا مایوس نشوید که تنها گروه کافراناز رحمت خدا مایوس می شوند.

547 )  سوره یوسف  ؛ آیه 88 :  خدا صدقه دهندگان را پاداش می دهد.

548 ) سوره یوسف  ؛ آیه 90 :  بیگمان هر که تقوا و صبر پیشه کند خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

549 ) سوره یوسف  ؛ آیه 98 :  کهاو (پروردگار) همانا آمرزنده مهربان است.

 

***


اچ جکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    درزندگی فهمیده ام که:

 

1.    امرار معاش کردن و زندگی کردن با هم فرق دارند.

2.    نباید وقتم را صرف چیزهایی کنم که نمی توانم آن ها را تغییر دهم.

3.    خانم ها ترجیح می دهند که بیش تر از هوششان تعریف شود تا از ظاهرشان.

4.    انسان معمولاً ناراحتی های خودش را نزد عزیزانش خالی می کند.

5.    هیچ مردی حریف گریه خانم ها نمی شود.

6.    اگر بخواهی قدر کسی را بدانی باید چند وقت خودت را از آن محروم کنی.

7.    اگر می خواهم شرایط زندگیم بهتر شود، باید خودم آدم بهتری شوم.

8.    بیش تر آدم ها درست وقتی که در آستانه موفقیت هستند، دست از تلاش می کشند.

9.    کار نیک و حرف خوب جاودانه هستند. هرگز نمی توان گفت که اثر آن ها چه موقع از بین می رود.

10.                       پول را می توان به ارث برد ولی خرد را نه.


گلچین شماره : یکصد و هشتاد و دو

یک سؤال جالب

بر گرفته از کتاب  " زندگی به سبک تئوری انتخاب "  به قلم مجید

 

یک سوال جالب!

شما مدد کار و مشاور اجتماعی هستید، زن حامله ای میشناسید که هشت فرزند دارد. سه فرزند او ناشنوا، دو فرزند او کور و یکی عقب ماندههستند. در ضمن این خانم خود مبتلا به مرض مهلک سفلیس است. از شما م می خواهدکه آیا سقط جنین بکند یا خیر؟ با تجارب زندگی که دارید به ایشان چه پیشنهادی میکنید؟ خواهید گفت کورتاژ کند؟ خواهید گفت جنینش را سقط کند؟ اگر به این خانمپیشنهاد سقط جنین داده اید همان بس که لودویک فان بتهون را به کشتن داده اید!

 

&&&&&


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 76

536 )  سوره یوسف  ؛  آیه 40  :  حکم تنها از آن خداست.

537 )  سوره یوسف  ؛  آیه 40  :  (خداوند) فرمان داده که غیر از او را نپرستید.

538 )  سوره یوسف  ؛  آیه 40  :  این است دین درست ولی بیشتر مردم نمی دانند.

539 ) سوره یوسف  ؛  آیه 52 :  و خدا نیرنگ خائنان را به جایی نمی رساند.

540 )  سوره یوسف  ؛ آیه 53 : نفسشدیداً به بدی فرمان می دهد مگر زمانی که پروردگار رحم کند.

541 ) سوره یوسف  ؛ آیه 53 :  پروردگارمن آمرزنده و مهربان است.

542 ) سوره یوسف  ؛ آیه 56 :  (خداوندمی گوید) هر که را بخواهیم به رحمت خود می رسانیم و اجر نیکو کاران را تباه نمیسازیم.

***


گلچین شماره : یکصد وهشتادو یک

در معاشرت با دیگران

بر گرفته ازکتاب  "  آداب معاشرت  " از لیلا پور نعمتی / حمید رضا غیوری  

 

در معاشرت با دیگران ایننکات را باید در نظر داشت:

کلمه لطفاًرا به شخصی می گویند که تقاضایی از او کرده باشند مثلاً ساعت را بپرسند؛ نشانیبگیرند و غیره. اما اشکال اینجاست که همیشه بعد از لطفاً باید کلمه متشکرم را همبکار برد البته این در صورتی است که شخص مقابل تقاضایتان را انجام دهد.

روی برگرداندن از شخصی که در حال صحبت با شماست، نشانهبی ادبی است. توجه کردن یکی از اصلی ترین نشانه های آداب معاشرت و بهترین تمجید ازطرفمقابل است. برای کسب نتیجه بهتر، می توانید با حالت های مختلف صورت و حرکات بدننشان دهید که به بحث علاقه مند هستید.

دست دادن:

شیوه دستدادن مانند راه رفتن و حرف زدن نشان دهنده اخلاق و شخیت افراد است و می توان ازاین راه به میزان اعتماد به نفس، بی تفاوتی، خونگرمی و تکبر فرد پی برد

1-   بعضی ها عادت دارندهنگام دست دادن دست شان را به بدن خود می چسبانند؛ این کار نشانه غرور و تکبر است.

2-   خودداری از دست دادنبه افراد سطح پایین یا فردی که دستش را دراز کرده، نشانه بی ادبی و غرور است.

3-   در یک مهمانی لازمنیست به تمام افراد، تک تک دست داد و احوال پرسی کرد؛ بلکه می توان پس از احوالپرسی با خانواده میزبان برای دیگران از فاصله مناسب سر تکان داد و احوال پرسیکوتاهی انجام داد.

4-   دست دادن با دستکشصحیح نیست.

5-   هنگام دست دادن باافراد، حواستان به مخاطب باشد و با دیگران صحبت نکنید.

6-   هنگام دست دادن بایدبه چشمان طرف مقابل نگاه کرد. خیره شدن به اطراف و نگاه به دور و بر، خلاف ادباست. ضمن اینکه نباید پاسخ دیگران را با دست چپ داد.

7-    هنگام دست دادننباید با کسی که به او دست می دهیم، فاصله زیادی داشته باشیم و دست خود را بیش ازاندازه دراز کنیم. ادب حکم می کند که پا پیش بگذاریم و به فرد مورد نظر نزدیکشویم.

8-    هنگامی کهدستمان خیس یا کثیف هستند یا وسیله ای در دست داریم باید پیش از اینکه طرف مقابلدستش را دراز کند، با صدای بلند عذر خواهی کرده و از دست دادن با وی جلوگیری کنیم.طرف مقابل هم در صورت مشاهده چنین شرایطی از دست دادن خودداری خواهد کرد.

9-    شُل دست دادننشان دهنده عدم اطمینان شما به خود است. به نرمی دست بدهید. این کار نشان دهندهاعتماد به نفس، خونگرمی، گشاده رویی و صداقت است. ولی مراقب باشید زیاده روی نکنیدو دست طرف مقابل را خیلی محکم نفشارید، چون آن وقت فکر می کند که شما آدمی سلطه جوو طالب برتری هستید.

ظاهر و لباس

1-    استفاده ازجوراب های پاره یا دوخته شده واقعاً منسوخ شده است.

2-    اگر در خانهمیزبان هستید یا میهمان کسی شده اید، از پوشیدن لباس های شخصی مانند، پیژامه وشلوارک بپرهیزید.

3-    به کمربند خود،کلید، گوشی موبایل یا هر وسیله دیگری آویزان نکنید!

4-   به هیچ وجه باپیژامه و لباس خانه در خیابان، پارکینگ خانه یا هر جای عمومی، وارد نشوید.

5-    پیراهن کت وشلوار باید تمیز و اتو شده و کفش ها، واکس زده و براق باشد.

6-   در مکان های رسمی،خیابان ها و محل کار از دمپایی به جای کفش استفاده نکنید.

7-   دستان خود را همیشه تمیز و نرم نگهدارید.

8-   مواظب باشید کههنگام راه رفتن، کلید یا سکه های داخل جیبتان سر و صدا نکنید.

9-    لباس های پر نقشو نگار و رنگارنگ برازنده نیست. نوع لباس با شخصیت شما رابطه مستقیم دارد، سعیکنید به گونه ای لباس بپوشید که بیان کننده شأن و شخصیت مورد علاقه شما باشد.مناسب.

10-                     هرگز در مهمانی ها،مجامع عمومی و کوچه و خیابان، موهای تان را شانه نکنید، ناخن نگیرید؛ کفش هایتانرا تمیز نکرده و لباستان را مرتب نکنید. مدارک و اسناد داخل جیبتان را بیروننریزید و پول های خود را نشمارید.

11-                     هنگام راه رفتن، کفشو دمپایی خود را روی زمین نکشید. روش صحیح آن است که صدای پای شما شنیده نشود یاصدای آن آرام و متین باشد.

12-                     یادتان باشد همیشه مواظب وضع ظاهری و نظم لباس هایتانباشید؛ زیرا این اصل مهم همیشه از جانب اطرافیان به شدت مورد توجه خواهد بود.

13-                     یقه پیراهن باید آراسته باشد. باز گذاشتن دکمه آخرپیراهن کار شایسته ای نیست. هرگز در مجامع رسمی و جلسات، پای خود را از کفش بیروننیاورید.

&&&&&


اچ جکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    درزندگی فهمیده ام که:

 

1.    جایگاه و موقعیت را می توان خرید ولی احترام را باید کسب کرد.

2.    اگر امکانات مادی از یک حد خاصی بیش تر باشد نه تنها باعث راحتی بیش تر نمی شود، بلکه آزادی فرد را نیز کمتر می کند.

3.    نباید تمام کارهای بانکی خود را در یک بانک انجام داد.

4.    در طول سفر بیشتر به آدم خوش می گذرد تا در مقصد.

5.    اکثر مردم در برابر تغییر مقاومت می کنند و این در حالی است که تنها راه پیشرفت، تغییر است.

6.    اگر عاشق انجام کاری باشم، آن را به نحو احسن انجام می دهم.

7.    وقتی با دیگران مهربان هستم خوش حالم و وقتی این گونه نیستم.

8.    اگر برای اقدام کردن منتظر شرایط ایده آل باشی، هرگز اقدامی نخواهی کرد.

9.    هیچ چیز مانند یک مقدار پول در حساب بانکی به آدم آزادی عمل نمی دهد.

10.                       هر کسی چیزی دارد که به تو یاد بدهد.


نام کتاب: سه شنبه ها با موری 
نویسنده: میچ آلبوم          ترجمه: شهرزاد رضایی 
نشر: انتشارات نشر شمشاد              چاپ یازدهم   1397 

ص 8 : آخرینکلاس استاد قدیمی من هفته ای یک بار در خانه اش برگزار می شد. کلاس سه شنبه ها بعداز صبحانه برگزار می شد. موضوع کلاس مفهوم زندگی (هستی شناسی) بود. هیچ نمره ایداده نمی شد. به هیچ کتابی نیاز نبود با این حال موضوعات زیادی طرح شد؛ موضوعاتیاز قبیل عشق، کار، جامعه، خانواده، گذر عمر، بخشش و در نهایت مرگ و بجای جشن فارغالتحصیلی مراسم خاک سپاری برگزار شد.

ص 9 : آخرینکلاس استاد پیر من، تنها یک دانشجو داشت. آن دانشجو من بودم.

ص 17 : دکترموری حدس زد که او بیشتر از دو سال دیگر عمر نخواهد کرد؛ اما موری می دانست کهزمانش کمتر از این حرفهاست.

ص 61 : صدایش درحد یک زمزمه آهسته شد. بگذار عشق وارد وجودت شود. ما فکر می کنیم که لایق عشقنیستیم، فکر می کنیم اگر عشق در ما نفوذ کند حساس و آسیب پذیر می شویم؛ اما یک مردخردمند به نام لِوین حرف خوبی زد. او گفت: عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»

ص 71 : و درنهایت موری لبخند می زند. به دختر می گوید: می بینی، تو چشمانت را بستی. تفاوتش همینجا بود. گاهی نمی توانی آنچه می بینی را باور کنی، باید هر آنچه حس می کنی را باورکنی؛ و اگر می خواهی بقیه به تو اعتماد داشته باشند، تو هم باید به آنها اطمینانکنی حتی زمانی کهدر تاریکی به سر می بری، حتی زمانی که در حال سقوط هستی.»

ص 74 : میگویند زمانی که با مرگ مواجه می شوی، افکارت شفاف می شوند و هر گونه شک و شبهه ایاز ذهنت پاک می شود؛ اگر این موضوع حقیقت داشت، می دانستم که موری دوست دارد چنینتفکراتی را با دیگران سهیم شود و من می خواستم تا هر زمانی که ممکن بود آن ها رابه خاطر بسپارم.

ص 90 : موریدوباره تکرار کرد: همه می دانندکه یک روز می میرند اما هیچ کس این امر را باورندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»  من گفتم، پس در مورد مرگ، سر خودمان را کلاه میگذاریم.

-       بله اما روشبهتری هم وجود دارد. این که بدانی که قرار است بمیری و هر لحظه برای آن آمادهباشی، این گونه بهتر است. این گونه می توانی تا زمانی که زنده هستی، حقیقتاً زندگیکنی.»

ص 91 : اوگفت: مچ، زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.»

سرم را بهنشانه ی فهمیدن تکان دادم. من پرسیدم، آیا قبل از اینکه مریض شوید، به مرگ فکرمی کردید؟ موری لبخند زد و گفت: نه، من هم مثل بقیه بودم. یک بار زمانی که خیلیخوشحال بودم به یکی از دوستانم گفتم که من سالم ترین پیر مردی خواهم بود که تا بهال دیده ای.»

ص 100 :حقیقت این است که امروزه هیچ بنیان و هیچ زمین محکم و امنی وجود ندارد که مردم بتوانندروی آن بایستند مگر خانواده. این موضوع از زمانی که مریض شدم برای من روشن تر شدهاست. اگر حمایت، عشق و توجه و نگرانی که از خانواده می گیری وجود نداشته باشد، چیززیادی در دست نخواهی داشت. عشق بینهایت مهم است. همان طور که شاعر بزرگ ما اودِنگفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.

ص 101 : موریگفت: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید، زیباست، مگر نه؟ و این حرف یک حقیقت محض نیزهست. بدون عشق، ما پرندگانی با بال های شکسته هستیم.»

ص 112 :چشمانش را باز کرد. نفسش را بیرون داد و گفت: می دانی بودائی ها چه می گویند؟ بههیچ چیز دل نبند چون همه چیز گذراست.

ص 123 : به یراز نفس کشیدن و بلعیدن غذایش، برای انجام تقریباً هر کار دیگری به دیگران محتاجبود.

ص 126 :پرسیدم شما هیچ گاه از پیر شدن نترسیدید؟ - مچ من پیری را با کمال میل می پذیرم. باکمال میل؟ -خیلی ساده است. وقتی سن ات بالا می رود، چیزهای بیشتری یاد می گیری.اگر در بیست و دو سالگی درجا بزنی، همیشه به اندازه ی دوران بیست و دو سالگی خام وجاهل می مانی. پیری صرفاً به معنای فرسودگی نیست. پیری یعنی رشد کردن. پیری تنهااین جنبه منفی نیست که قرار است بمیری بلکه این جنبه مثبت را دارد که درک می کنیکه خواهی مرد و به همین دلیل بهتر زندگی خواهی کرد. گفتم،بله اما اگر پیری تا این حد با ارزش است چرا مردم مدام می گویند: آه، اگر مندوباره جوان می شدم.» هیچ وقت نمی شنوی که کسی بگوید: ای کاش شصت و پنج سالهبودم.» . او لبخند زد و گفت: می دانی این تفکر به چه چیزی بر می گردد؟ نیتیاز زندگی، زندگی های خالی. زندگی هایی که هیچ معنایی نیافته اند. چون اگر بتوانیمعنای زندگی ات را پیدا کنی، دیگر هیچ گاه نمی خواهی به گذشته برگردی.

ص 137 :ماهاتما گاندی: هر شب، زمانی که به خواب می روم، می میرم؛ و صبح روز بعد، زمانی کهبیدار می شوم، از نو متولد می شوم.

ص 156 : آیاهیچ قانونی وجود ندارد تا به واسطه آن بفهمیم یک ازدواج آخر و عاقبت خوبی دارد یانه؟

موری لبخن: به این آسانی نیست، مچ!»

می دانم.

او گفت: بااین حال، من چند قانون می شناسم که در باره عشق و ازدواج صدق می کنند: اگر بهدیگری احترام نگذاری، دچار مشکل خواهی شد. اگر برخی مواقع کوتاه نیایی، دچار مشکلخواهی شد. اگر نتوانی آزادانه در مورد هر آنچه بین شما رخ می دهد صحبت کنی، دچارمشکل خواهی شد؛ و اگر در زندگی ارزش های مشترکی نداشته باشید دچار مشکل خواهید شد.ارزش های شما باید شبیه هم باشند.

ص 6 : عشقیعنی زمانی که تو به همان اندازه که نگران شرایط خودت هستی، نگران شرایط کس دیگرهم باشی.

 

***



گلچین شماره : یکصد و هشتاد

نگرش های مثبت ومنفی     

بر گرفته از کتاب  " زندگی به سبک تئوری انتخاب "  به قلم مجید

 

دو فروشندهکفش که به شرکتهای متفاوتی تعلق داشتند به یک کشور آفریقایی فرستاده شدند تا بازارکفش را در آن سرزمین بررسی کنند. اولین فروشنده از این مأموریت خود متنفر بود وآرزو داشت که او را به این مأموریت نمی فرستادند. فروشنده دوم عاشق این مأموریتبود و به نظرش رسید که فرصت گرانبهایی را به شرکت او می دهند. وقتی این دو فروشندهوارد کشور افریقایی شدند، در باره بازار محلی برای کفش مطالعه کردند و هر کدامتلگرافی برای شرکت خود فرستادند. فروشنده اول که دوست نداشت به این سفر برود، درتلگرافش نوشت: سفر بی فایده ای بود هیچ بازاری در این کشور وجود ندارد هیچ کس کفشنمی پوشد. اما فروشنده دوم که این سفر را فرصت ایده آلی ارزیابی کرده بود نوشت: سفرعالی بود فرصت مناسب و بازار نا محدود است اینجا هیچ کس کفش نمی پوشد.

 

&&&&&


اچجکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    در زندگی فهمیده ام که:9»

 

1.     هیچ وقت نباید قدرت روان آدمی را دست کم گرفت.

2.     اگر می خواهی با آدم های صادق تجارت کنی، خودت هم باید صادق باشی.

3.     وقتی در زندگی همه چیز ساده شود، رشد انسان هم متوقف می شود.

4.     هیچ وقت برای ترمیم یک رابطه آسیب دیده دیر نیست.

5.     پول وسیله نامطبوعی برای کسب امتیازات اجتماعی است.

6.     اگر شما به کارکنانتان توجه کنید، آنان نیز به مشتریانتان توجه می کنند.

7.     انسان از افرادی که خودشان در حال یادگیری هستند، بیش تر چیز یاد می گیرد.

8.     اگر منتظر باشی تا دیگران تو را خوش بخت کنند، برای همیشه مأیوس خواهی ماند.

9.     معیار سنجش یک زندگی کامل، مدت آن نیست بلکه کیفیت آن است.

10.                        یاد دادن بدون یاد گرفتن محال است.


گلچین شماره : یکصد و هشتاد و پنج

مشکل کوچک      

بر گرفته از کتاب  " زندگی به سبک تئوری انتخاب "  به قلم مجید

 

هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکلکوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کند(جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد) برای حل اینمشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب کردند. تحقیقات بیش از یک دهه طول کشید.12 میلون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبهمی نوشت، زیر آب کار می کرد، روی هر سطحی حتی کریستال می نوشت و از دمای زیر صفرتا 300 درجه سانتیگراد کار می کرد. روس ها راه حل ساده تری داشتند: آنها از مداداستفاده کردند!

 

&&&&&


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 79

557 )  سوره رعد ؛  آیه 28 :  آگاهباش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.

558 )  سوره رعد  ؛  آیه 29:  آنها کهایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند پاکیزه ترین (زندگی) نصیبشان است وبهترین سرانجامها.

559 )  سوره رعد  ؛  آیه 31:  همه کارهافقط در اختیار خداست پس آنان که ایمان آورده اند ندانسته اند که اگر خداوند میخواست همه مردم را (به اجبار) هدایت می کرد.

560 ) سوره رعد  ؛  آیه 31 :  به یقین خداوند در وعده خود تخلف نمی کند.

561 )  سوره رعد  ؛ آیه 35 :  وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده اززیر آن نهرها روان است میوه ها و سایه هایش پایدار است این است فرجام کسانی کهپرهیزگاری کردند.

562 ) سوره رعد  ؛ آیه 35 :  عاقبت کافران آتشاست.

563 ) سوره رعد  ؛ آیه 36  :  بگو من مأمورم که الله را بپرستم و شریکی برایاو قائل نشوم به سوی او دعوت میکنم و بازگشت من بسوی اوست.

***


نام کتاب: درد جاودانگی 
نویسنده: اونامونو            ترجمه: بهاالدین خرمشاهی 
نشر: انتشارات امیر کبیر                      چاپ اول 1360

ص8: پیشگفتار- اونامونو ادامه داد. شما پیروز می شویدزیرا بیش از حد ضرورت نیروی خشونت در اختیار دارید. لیکن افکار را تسخیر نخواهیدکرد زیرا برای تسخیر عقاید باید دیگران را بخود معتقد و مومن سازید و برایبرانگیختن ایمان، آنچیزی لازم است که شما ندارید، منطق و حق.

ص14: مقدمه- اونامونو را نمی توان در چهار چوب هیچ مکتبفلسفی ای گنجاند، زیرا به معنای اخص کلمه فیلسوف نیست بلکه منتقد فلسفه است و بهتعبیری دقیقتر نقاد فلاسفه است.

ص24: می گویند انسان حیوان عاقل است، نمی دانم چرا نگفتهاند انسان حیوان عاطفی یا با احساس است. چه بسا دیده ام که گربه ای عقل به خرج میدهد ولی هرگز ندیده ام که بخندد یا بگرید. شاید خنده و گریه گربه درونی باشد ولیاز طرفی شاید خرچنگ هم در دل خودش معادلات دو مجهولی حل می کند.

ص34: اینکه می گویند انسان در فرزندانش زندگی می کند یا باآثارش زنده می ماند یا شأنی در جهان دارد، دلخوشکنکی بیش نیست که فقط دل کسانی راکه از نظر عاطفی کودنند، خوش می سازد.

ص42: هرگاه ایمان به خدا، در وجود یک فرد با اعتلای روحی وپاکیزه خویی توأم باشد، دلیل این نیست که ایمان بخدا باعث خوبی او شده است بلکهبیشتر دلالت بر این دارد که خوب بودنش او را بسوی ایمان به خدا کشانده است. خوبیبهترین سرمایه بصیرت روحی است.

ص57: و می خواهند ما را به فریباترین فریب بفریبند، میگویند هیچ چیز از بین نمی رود، همه چیز تغییر شکل می دهد و دیگرگون می شود،کوچکترین ذره ماده نیز نابود نمی شود، نا چیزترین نیرو نیز هبا و هدر نمی شود وعده ای می کوشند ما را به این حرف ها دلداری بدهند، چه دلداری عبثی!

ص61: رنان: جهان نمایشی است که خدا برای تماشای خودش بر پاکرده است و ما لعبتکانیم»که این لعبت باز» به بازی می گیرد تا نمایشش هر چهخوشنماتر و تماشایی تر شود.

ص79: کلیسا با گالیله مخالفت کرد و حق داشت، چرا که کشفگالیله در همان قدم اول و پیش از آنکه جزو مجموعه معارف بشری شود تیشه به ریشه اینعقیده انسان انگارانه می زد که جهان برای بشر آفریده شده است. با داروینیسم هممخالفت کرد و حق داشت زیرا داروینیسم این عقیده را از پایه سست میکرد که انساناشرف مخلوقات و موجودی استثنایی است.

ص98: طرز فکر اپیکوری که افراطی ترین و زمخت ترین بیانش ایناست بنوشیم و بخوریم که فردا خواهیم مرد» با گفته هوراس که دم را غنیمت است» یاامروز را دریاب» ماهیتاً با طرز فکر رواقیان فرقی ندارد آنچه وجدانت می گوید بکنو سپس هر چه پیش آید خوش آید» این هر دو فکر یا گرایش مبنای واحدی دارد. لذت بخاطرلذت به همان می انجامد که انجام وظیفه بخاطر وظیفه.

ص108: عقل و ایمان دشمن یکدیگرند ولی هیچیک بدون دیگری نمیتواند سر کند.

ص113: آیا می توان شک کرد که ما می اندیشیم، حس میکنیم،وجود داریم؟ طبیعت این اجازه را به ما نمی دهد و مجبورمان می کند به یقین برسیم،حتی اگر عقلمان قانه نشود. یقین مطلق و شک هر دو برای ما ممنوع و ممتنع است. ما درمرحله مبهم بینا بین این دو قطب در نوسانیم زیرا شک مطلق شعله هوش ما را خاموش میکند و بمنزله مرگ انسان است.

ص120: آیا هر آنچه قابل تخیل است قابل تحقق هم هست یا نه

ص121: حقیقت این است که اصول و عقایدی که ما از آنها پیرویمی کنیم در واقع توجیه رفتار ما هستند یا به تعبیر دیگر شیوه هایی هستند که مابرای توجیه رفتار خودمان بر می گزینیم.

ص177: هر چه انسان توانایی رنج بردن و درد کشیدنش بیشتر باشد،انسان تر، یعنی الهی تر است.

ص5: دیانت دقیقاً به کجا ختم می شود و خرافات از کجا آغازمی گردد یا بهتر بگویم پایان خرافات و آغاز دیانت کجاست؟ چه معیار و محکی برایتمیز این دو از هم داریم؟

ص196: کسی که خفته باشد زنده است، ولی آگاهی از خویش ندارد،و آیا هیچکس آرزومند خواب جاویدان هست؟

ص217: می دانم خوانندگانی هستند که می گویند: این مردمعلوم نیست چه می گوید، همه اش تردید دارد. گاهی یک چیز را اثبات می کند و بعدخلاف آنرا. پر از تناقض است، معلوم نیست اهل چه فرقه است، چه کاره است؟» آری کارمن همین است. قائل به طرفین تناقضم، اهل تناقض و جدلم.

ص230: اگر قابیل برادرش هابیل را نکشته بود چه بسا بدست اوکشته می شد.

ص232: این نکته شایان تفکر است که اخلاق مسیحی را اخلاقبردگان نامیده اند.

ص238: گفته سست همتان این است کسی باید این کار را بکند،ولی چرا من؟» و گفته آنکه از جان و دل خدمتگزار انسان است این است کسی باید آستینهمت بالا بزند، چرا من آن کس نباشم؟» و قرن ها تکامل اخلاقی بین این دو عبارتنهفته است.»

ص239: هر گاه کسی با نیت خیر، مرتکب عمل بدی شود و قلباً آنعمل را فضیلت انگارد، اخلاقاً نمی توانیم او را گنهکار بدانیم. در حالی که برعکساگر کسی مرتکب عملی شود که خود می داند ناشایست است حتی اگر آن عمل بی ضرر یا حتیمفید باشد، مع الوصف گنهکار است. عمل، گذران است ولی نیت ماندگار است و بدیِ عملبد در این است که نیت را تباه می کند. عمل بد وجدان را، و نه فقط وجدان اخلاقی را،که مشاعر و آگاهی را نیز تباه می کند.

ص263: حقیقت این است که رساله من -و می خواهم بگویم رسالتمن- در راه این هدف است که بذر ایمان انسانی را اینجا و آنجا و همه جا بپراکنم.می خواهم همه انسان ها، زندگی بی آرام و تمنای سوزانی داشته باشند.

ص267: بله، فلسفه ای جهانی است که برای همه مردم باشد، نهفقط برای فلاسفه.

ص275: ویلیام بارت: دیرین شناسی کنونی می گوید انسان اندیشهور (homo sapiens) نزدیک به یک میلیون سال است که بر روی زمینظاهر شده است. اگر انقلاب فرانسه را بعنوان تاریخ قراردادی ای در نظر بگیریم کهبرنامه همگانی و آگاهانه پیشرفت مادی جهان غرب آغاز شد. لازمه این حکم این خواهدبود که از هستی خردگرایانه و پیشرفت اندیش بشر کما بیش دویست سال می گذرد. دویستسال در مقابل یک میلیون سال! این مدت برابر با یک پنجهزارم عمر هستی بشر بر زمیناست. در مقام مقایسه، اگر مثلاً عقربه ساعت شمار، گذشتن دوازده ساعت را نشان بدهد،این برهه، یعنی خردگرایی برنامه دار انسان، برابر با کمتر از ده ثانیه است.

 

***



گلچین شماره : یکصد و هشتاد و شش

ماهیت انرژی تاریک

سال ۱۹۰۰ میلادی لُرد کلوین اعلام کرد که مورد جدیدی برایکشف شدن در فیزیک باقی نمانده و تنها اندازه‌گیری‌های بیشتر و دقیق‌تر است که باقیمی‌ماند. در طول سه دهه پس از این نظریه عجیب، مکانیک کوانتوم و نظریه‌ی نسبیت انیشتینآنچه را که انسان تا آن زمان از فیزیک می‌شناخت، تغییر داد

امروزه هیچ دانشمندی جرأت اعلام نظریه‌ای مانند لُرد کلوینرا به خود نمی‌دهد،

تمامی محاسبات مقداری بسیار بیشتر از ماده‌ی قابل مشاهدهدر جهان را نشان می‌دهند. در حالی که نیروی جاذبه با کشیدن فضا-زمان به داخل سعی دارداز هم گسستگی و انبساط جهان جلوگیری کند اما کهکشان‌ها سریع و سریع‌تر از گذشته و باسرعتی بیشتر از سرعت نور از یکدیگر دور می‌شوند، به نظر می‌رسد نیرویی منفی مانند سپرینامرئی نیروی جاذبه را از فضا-زمان جدا می‌کند. در مدل پذیرفته شده از جهان از اینسپر با نام ثابت کیهانی یاد می‌شود، همان چیزی که به عنوان انرژی تاریک مشهور شده است.با گسترش جهان هر لحظه فضای بیشتری ایجاد می‌شود و به همان میزان، مقدار انرژی تاریکجهان نیز بیشتر می‌شود. بر اساس نرخ مشاهدات از گسترش فضا-زمان دانشمندان حدس می‌زننددر مجموع بیشتر از ۷۰ درصد از کل نیروهای موجود در جهان را این انرژی ناشناخته تشکیلمی‌دهد؛ در حقیقت ما می‌دانیم که جهان مملو از این انرژی است اما نمی‌دانیم که چگونهباید به آن نگاه کنیم.


نام کتاب: دین مانی و فلسفه سهروردی 
نویسندگان: ابوالفضل شیرخانی- لیلا شیرخانی 
نشر: انتشارات مسیر دانشگاه                   چاپ اول 1397

ص 15 : مانی خود را اینگونه معرفی میکند: پیامبر خدا که از بابل آمده ام و یا پزشکی هستم از بابل زمین. اما با این حالاو اصل بابلی ندارد زیرا پدر و مادرش ایرانی اند. پدرش پتگ بومی همدان و مادرشمریم از تبار اشکانی بود.

ص 27 : در مانویت چنین آمده است که دانش به رستگاری منجرخواهد شد و این رستگاری به واسطه پیروزی نور خیر بر تاریکی شر بدست می آید.

ص 27 : به عقیده مانی سنت های گذشته، نتیجه تفسیرهایانحرافی از گفتار پیامبران بزرگ گذشته از جمله بودا، زرتشت و عیسی بود، همه آنهابشارت دهنده حقیقت بودند و هر یک در گوشه ای از جهان و با زبان ویژه خود بدین کاردست یازیده بود در حالی که مانی معتقد بود حقیقت را برای جهانیان آورده است ومواعظ او به همهزبان ها در آمده و قابل درک بود.

ص 30 : مانی مدعی بود که به آسمانها عروج کرده و وحی الهیرا به صورت کتاب دریافت کرده است.

ص 32 : در نظام دینی مانوی اهریمن یک خداست نه یک شیطان محض

ص 32 : مانی روایت خود را از سیر دنیا را به سه دوران تقسیممی کند.

1-     دوره پیشین، جدا بودگی نور و ظلمتکه در آن آسمان و زمین هنوز نبودند

2-     دوره آمیختگی، تاریکی بر نور همیتازد و بدبختی بر کیهان روی کند. انسان در این عصر آفریده شود و در این منزلگاهسوزان به سر برد و عهد می بندد که دست به گریز زند.

3-     دوره پسین: دگرگونی عظیم رخ دهدراستی و دروغ هر یک به بن خویش باز گردد و دوران زرین جدا بودگی، از نو آغاز گردد.ظلمت در ژرفای مغاک در بند شود و انوار یکپارچه گردند.

ص 33 : تقسیم زمان به سه بخش در متون زرتشتی و پهلوی دیدهمی شود و تحت فرمول آنچه بود، هست و خواهد بود در آمده است.

ص 56 : بشر از اختلاط نفرت انگیز یک نوع آدم خواری با اعمالجنسی به وجود آمده است. جسم او تجلی یوانی آرخون ها و خواست او، شهوتی است که اورا بر طبق نقشة ماده به وضع حمل و تولید مثل کشانید. این چیزهایی است که بشر ازاصل شیطانیش به ارث برده است. برای همین آفرینش انسان، امری است شیطانی، اما دنیاینور نه می توانست و نه مایل بود که بشر را در دست دنیای بدی رها کند.

ص 57 : در دین زرتشت انسان برعکس دیانت مانی، آفریده اورمزداست، لذا انسان آفرینش اهورایی دارد.

ص 65 : مانی در بارة روانی که از تن خارج می شد، می گفت کهروان آدمی پیش از آنکه از راه پرهیزگاری کامل به رستگاری برسد، بارها چرخه زادمرد(تناسخ) سرگردان بوده است.

ص 71 : بنابر آنچه که ذکر شده مانی استعاره های انجیل را بهکار برده است و نشان می دهد که او تا حد زیادی با عقاید اصیل مسیحی توافق داشتهاست.

ص 73 : ایمان از مبادی بسیار مهم عقیدتی مانویان بشمار میرفت و منظور از ایمان به بزرگی های چهارگانه است که عبارتند از: خدا، روشنی ونورش، قدرت و زورش، بهی و خردش.

ص 74 : کسی که می خواست به دین مانوی درآید باید نفس خود رامورد آزمایش قرار دهد اگر مطمئن می شد که می تواند از خوردن گوشت و شراب خودداریکند و از ازدواج کردن و علاقه به امور دنیوی و مادیات بطور کلیدست بردارد، جزو برگزیدگان می شد. ولی چنانچه توانایی ترک این همه علایق دنیوی رانداشت اما دوستدار این دین بود به جمع نیوشاگان می پیوست.

از این رو جوامع مانوی دو گروه می زیستند: برگزیدگان که زهدخشک و مقررات سخت آن را رعایت می کردند و گروه نیوشایان یا شنوندگان که زندگیآسانتری داشته. دادن هفت نوع صدقه و بخشیدن یک دهم از دارایی و اموال خود درحمایت از ون برای نیوشاگان اامی بود.

ص 76 : برای برگزیدگان هفت بار نماز و بر نیوشایان چهار بارنماز خواندن واجب بود.

ص 114 و 115 : بار دیگر به سخنان خود او (سهروردی) در مقدمهحکمه الاشراق بنگریم. در واقع زمین هرگز از یک حکیم یا جماعتی از حکما محروم یاخالی نیست. این حکما آیت الهی را در این عالم مستدام میدارند و از این طریق سببدوام همین عالم می شوند. حکیم مطلق اولین حکما ((خلیفه الله)) و ((امام)) است و تالحظه ای که زمین و آسمان می چرخند چنین خواهد بود.

ص 125 : آثار سهروردی در میان زرتشتیان بس رایج بوده اند ومورد احترام قرار داشته اند.

ص 127 : بحث نور یکی از مباحث پایه ای در مکتب سهروردی استبه شرط آنکه این مطلب تجزیه و تحلیل فلسفی یا تعریف منطقی بپذیرد.

ص 139 : در عرف عامه مردم، حدوث به معنای ((تازگی)) و قدم بهمعنای ((کهنگی)) می باشد.

ص 157 : انواع موجود در جهان ماده حاصل تصادف نیستند میبینید از انسان جز انسان و از گندم جز گندم پدید نمی آید. این دوام و استمرارانواع تصادفی نیست. (سهروردی)

ص 173 : ((خیر)) چیزی است که هر شیئی بر حسب طبیعت خود آنرا طلب و قصد می کند دوستش دارد و به سویش متوجه است و هر گاه فاعل میان چند امرمردد شود بهترین آنها را بر می گزیند.

ص 191 : همانطور که اشاره شد کیش مانوی، تلفیقی از ادیاندیگر که بن مایه اصلی آن برگرفته از ثنویت زرتشتی است، گرچه دین مانوی به سایرنقاط نیز بسط و گسترش یافت، اما آموزه های او بیشتر در ایران ریشه گرفت و تا دوراناسلامی نیز ادامه داشت.

ص 192 : افلاطون در نظریات خود به عالم حکیم اشاره می کند،کاری که حاکم حکیم باید بکند، در حقیقت همان است که در معتقدات دینی ایرانیانبختاران یا سوشیانها باید به جای آورند، در هر دو حالت غرض و غایت یکی است و آنپاک ساختن جهان است از ظلم و دروغ و مرگ و تباهی و رسانیدن آن به کمال عدل و راستیو نیکی و برقرار کردن شهر زیبا یا شهر آرمانی.

ص 200 : یکی از مهم ترین جریان های فکری در ایران دورهاسلامی جریان حکمت اشراق است، بنیان گذار این مشرب فکری شهاب الدین سهروردی است کهپیوندی بین اندیشه ی ایران باستان و اندیشه دوره ی اسلامی ایجاد کرده است.

&&&


گلچین شماره : یکصد وهشتادو سه

در معاشرت با دیگران 4

بر گرفته ازکتاب  "  آداب معاشرت  " از لیلا پور نعمتی / حمید رضا غیوری  

 

در معاشرت با دیگران ایننکات را باید در نظر داشت:

در هدیه دادن:

هدیه دادننوعی ابراز علاقه به دیگران است که موجب بهبود و توسعه روابط اجتماعی می شود. اگراین هدیه غیر منتظره باشد احساسی که در آن لحظه به هدیه گیرنده دست می دهد تأثیربسیار مثبتی بر خلق و خوی وی خواهد گذاشت.

1.     از دیگراننخواهید وسایلشان را به رسم یادگاری به شما بدهند.

2.     اگر قصددارید برای اعضای خانواده تک تک هدیه ببرید، دقت کنید کسی را از قلم نیندازید واختلاف ارزشی هدایا چشمگیر نباشد.

3.     بچه ها ازهدیه مشترک خوششان نمی آید و این کار موجب نزاع و درگیری بین آنها می شود.

4.    بههیچ عنوان هدایا را در قالب پول نقد پرداخت نکنید.

5.    بهتراست برای هر یک از کودکان، هدیه مناسبی خریداری شود تا موجب دردسر نشود. مثلاًکودک آنرا نخورد و خفه نشود!

6.    درپاسخ هدیه دیگران بهتر است هدیه بدهید نه ناسزا.

7.    رسماست که در مهمانی ها برای میزبان دست گل یا شیرینی هدیه می برند، اما بردن میوهبرای آقا و خانم میزبان توهین محسوب می شود.

8.    فرزندانیکه قصد دارند برای پدر و مادر خود هدیه تهیه کنند، بهتر است با پول توجیبی خودشانیک هدیه کوچک بخرند؛ این کار بهتر از آن است که با پول خود پدر و مادر برای آنهاهدیه بزرگ خریداری شود.

9.    وقتیبه مهمانی دوستان و اقوام در شهر دیگری می روید، بهتر است هدیه ای برای او تهیهکنید که در این موارد می توانید از سوغات شهر خودتان استفاده کنید.

10.                      وقتیتوسط میهمان هدیه ای دریافت کردید، از او تشکر کنید و هدیه را خارج از دید دیگرمیهمانان باز کنید و دوباره از هدیه دهنده تشکر کنید و هدیه او را ارزشمندبشمارید. البته باز هم خارج از دید سایر میهمانان این کار را انجام دهید.

11.                      هدیهبه خانم ها باید توسط خانم هدیه دهنده تقدیم گردد و هدیه آقایان توسط آقای هدیهدهنده. در دوران نامزدی طرفین شخصاً هدیه را به یکدیگر پیشکش می کنند.

12.                      هدیه نباید حتماً با ارزش و گران قیمت باشد،زیرا این نوع هدایا معمولاً برای جبران زحمات، خود نمایی و نرم کردن دیگراناستفاده می شود و بیشتر اوقات (نه همیشه) پشت آن منظور یا دلیلی نهفته است و کمتربرای ابراز علاقه صورت می گیرد.

13.                      هدیه نباید به گونه ای باشد که جنبه تحقیر، توهینو سوء تفاهم به خود بگیرد.

14.                      هنگام دریافت هدیه روی خوش نشان دهید و کمترآن را برانداز کنید.

15.                      هیچ گاه از دیگران طلب سوغات یا هدیه نکنیدتی به عنوان شوخی.

16.                      هیچ گاه هنگام هدیه دادن به این فکر ننید کهمگه اون برام چکار کرده یا چی آورده؟!» شما همیشه کار خودتان را بکنید؛ زیرا بااین کار استقلال شخصیتی خود را نشان می دهید.

&&&&&


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 80

564 )  سوره ابراهیم ؛ آیه 4  :  و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیمتا (حقایق را) برای آنان بیان کند.

565 )  سوره ابراهیم ؛  آیه 4 :  پس خدا هر کس رابخواهد گمراه و هر کس را بخواهد هدایت می کند و او توانا و حکیم است.

566 )  سوره ابراهیم ؛  آیه 12 :  پس چرا بر خداتوکل نکنیم.

567 ) سوره ابراهیم  ؛  آیه 12:  و توکلکنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند.

568 )  سوره ابراهیم  ؛ آیه 16 :  دوزخ پیش روی هر سرکش منحرف است او را از آبیچرکین و متعفن می نوشانند.

569 ) سوره ابراهیم  ؛ آیه 17 : آن (آب چرکین و متعفن) را جرعه جرعه می نوشد و نمی تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبی به سویش می آیدولی نمی میرد و عذابی سنگین به دنبال دارد.

570 ) سوره ابراهیم  ؛ آیه 19 : آیا در نیافته ای که خدا آسمانها و زمین رابه حق آفریده اگر بخواهد شما را می برد و خلق تازه ای می آورد .

571 ) سوره ابراهیم : آیه 20 :  و این (اشاره به آیه قبل) بر خدادشوار نیست.

***


  16  »»»»»»»»»»»»»»»

 

درجایی خواندم که.

فردی به دکتر مراجعه کرده بود ، در حین معاینهیک نفر بازرس از راه میرسد و از دکتر میخواهد که مدارک نظام پزشکی اش را ارائه دهد!دکتر، بازرس را به کناری میکشد و پولی دست بازرس میگذارد و میگوید : من دکتر واقعینیستم! شما این پول رو بگیر بی خیال شو.

بازرس پول را میگیرد و از در خارج میشود!

مریض یقه ی بازرس را میگیرد و اعتراض میکند!

بازرس میگوید منم بازرس واقعی نیستم و فقطبرای اخاذی اومده بودم ولی تو میتوانی از دکتر قلابی شکایت کنی!

مریض لبخند تلخی میزند و میگوید : اتفاقأ منهم مریض نیستم اومدم چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل كارم!

آیا این حکایت روزگار ماست؟ همه به هم دروغ میگوییم؟

*


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 81

572 )  سوره ابراهیم ؛ آیه 23  :  و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند به بهشت هایی در آورده می شوند که از زیر آن جویبارها روان است.

573 ) سوره ابراهیم  ؛  آیه 31 : به آن بندگانم که ایمان آورده اند بگو نماز رابر پا دارند و از آنچه به ایشان روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق کنند.

574 ) سوره الحجر  ؛  آیه 92 و 93 : پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیمپرسید * از آنچه انجام می دادند. 

575 ) سوره النحل  ؛  آیه 2:  معبودی جزمن (الله) نیست پس از (مخالفت) من بپرهیزید کنید.

576 ) سوره النحل  ؛ آیه 19 :  و خدا آنچه را کهپنهان می دارید و آنچه را که آشکار می سازید می داند.

577 ) سوره النحل  ؛ آیه 36 : خدا رابپرستید و از طاغوت بپرهیزید.

578 ) سوره النحل  ؛ آیه 36 : در زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بوده است.

***


گلچین شماره : یکصد وهشتاد و هشت 

یک دقیقه مطالعه

 

ﻳﺎﺩ   ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ   ﻛﻪ   ﻗﻀﺎﻭﺕ   ﻧﻜﻨﻴﻢ.

ﻫﺮکسی ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﻪ، ﻫﺮﺯﻩ ﻧﯿﺴﺖ.

ﻫﺮکسی ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺭﻩ، ﻣﻮﻣﻦﻧﯿﺴﺖ.

ﻫﺮکسی ﺧﻮﺵ ﺯﺑﺎﻧﻪ،ﭼﺎﭘﻠﻮﺱ ﻧﯿﺴﺖ.

ﻫﺮکسی ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ، ﺑﯽ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ.

هرکسی ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺎﺭﻣﯿﮑﻨﻪ،ﺣﻤﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ.

هرکسی ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺳﻮﺍﺭﻩ، ﻓﻘﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ.

ﻫﺮکسی ﺁﺩﻣﻪ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ.

کسی ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﻪ، ﻣﻌﺘﺎﺩ نیست.

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻨﺰ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﻪ، نیست.

کسی ﮐﻪ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯿﺨﻮﻧﻪ، ﺧِﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ.

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻻﻝ ﻧﯿﺴﺖ.

هر کسی مثل شمارفتار کرد مثل شما نیست.

پس    زود    قضاوت    نکنیم


نام کتاب: باند تکتازان 
نویسنده: محققی (بازپرس ویژه قتل عمد) 
نشر: کانون انتشارات پیام حق             چاپ سوم 1372 

ص 3 : مقدمه: می گویند، نویسنده نوشته هایش را هماننداولادش دوست می داردو می گویند همة اولاد عزیز و گرامی هستند. اما اگر بپذیریم کهممکن است انسان به یک فرزند از میان فرزندان، نسبت به بقیة آنان، دلبستگی بیشتریداشته باشد، می توانم بگویم، آن نوشته از میان همة نوشته های من، همین ماجرای تکتازان» است که در طریق تعقیب و تحقیق و تکمیل آن زحمات زیادی را متحمل شده ام.کتاب حاضر نتیجه تلاش و کوشش بیش از شش ماه از روزهای زندگی من در سال 1370 است.

ص6 : ناصر که از اعمال خشونت بار و افعال خلاف و بدی رفتار،نتیجه گرفته بود. بر آن شد در داخل خانه و خانواده و در میان قوم و اقوام همینراه را بپوید و بر کوچک و بزرگ زور بگوید و نام آوری و نامداری را در پشت پا زدنبر نظم و نظام بجوید و دست از راه راست و درست پدران و پیشینیان بشوید. او بر پر وپای دیگران می پیچید! وقتی نان می خرید یقة یک نفر را می درید! وقتی عزا بود میخندید! وقتی سکوت بود فریاد می کشید! وقتی دیگران آرام راه می رفتند، می دوید وفقط از پدرش می ترسید و تا صدای او را می شنید یا می رمید و یا در کنجی می خزید.

ص7 : ناصر دیونه!» لقبی بود که مردم محله به ناصر دادهبودند و زن ها و بچه ها با دیدن او فرار می نمودند و ناصر از این اوضاع راضی بود وتوی دلش شادی می نمود!. برداشت ناصر چنین استکه مردم به آدم دیوانه امتیاز میدهند و باید از آنها امتیاز گرفت! بنابراین خودش را بیش از پیش به دیوانگی می زد وامتیازات بیشتری بدست می آورد! اما پدر یقین دارد که پسرش دیوانه نیست و دیوانهبازی را برای نیل به خواسته های خودش انتخاب کرده است.

ص13 : وقتی زندانیها داستان درگیری ناصر و بهزاد را شنیدندو وقتی بریده شدن لاله گوش بهزاد را فهمیدند زبان به تعریف و تمجید ناصر گشودند واو را با زبان خاص خودشان ستودند! آفرین ناصر داداش! کار خیلی خوبی کردی! انسانباید قوی باشد و از موضع قدرت با قضایا برخورد کند! اصلاً در طبیعت هستی ضعیفپایمال است! همیشه قوی ها ضعیف ها را خورده اند!»

ص43 : معمولاً دل دادن و دلدار شدن یک حادثه و یک اتفاقناخواسته و نادانسته است! عشق چیزی نیست که آدم بگردد و آنرا پیدا بکند! عشق چیزینیست که انسان با سبق تصمیم به دنبال آن برود! فرض کنید جوانی از در، درآید و روبسوی خیابان نماید و شما از او بپرسی به کجا می روی و می خواهی چکار کنی؟ آیامسخره نیست و مضحکه نخواهد بود که او در جواب شما بگوید: می خواهم بروم بگردم وعاشق بشوم؟! و یا اینکه عشق بخرم؟! شاید دو سال پیش بود که ناصر نسبت به بهاره تویقلبش احساس محبت می نمود و در واقع بهاره هم همینطور بود!

ص44 : یکی از یاران ناصر به او خبر آورد که کبابی محله شانبنام کریم کبابی» احتیاج به یک نفر وردست دارد! شاگردی، آنهم شاگردی برای یک مغازهکبابی اصلاً در شأن ناصر نبود، اما چه سود که عشق این چیزها را نمی فهمد و آدمعاشق بخاطر رضای قلب معشوق گردن به هر کاری می نهد و چنین است که آقا ناصر با کریمکبابی دست یاری و همکاری می دهد و از فردا همه کاره مغازة کبابی کریم می شود! ناصرمی دید که خیلی از مشتری ها از اینکه او را به عنوان شاگرد در مغازة کریم کبابی میبینند تعجب می کنند.

ص76 : چرا تا سه ماه پیش این همه حرمت و احترام را برایپسرم (ناصر) قائل نبودند؟! برای اینکه شر نبود! برای اینکه سر بر سرشان نمی گذاشتبرای اینکه اذیت و آزارشان نمی کرد! حالا چرا احترامش می کنند؟! برای اینکه میزند! آزار می دهد! زور می گوید! می خورد و پول نمی دهد! پس بسیاری از آدمیان و ازآن میان قربان (پدر بهاره) به کسی که زور نمی گوید و راه راست می پویدحرمت نمیگذارند و هیچ می شمارند و ناصر خان پسر قادر خان و نوه لطفعلی خان باید نامور ونامدار باشد! ناصر خان باید به جایی برسد که قربان جنگلبان با احترام و افتخاربهاره را به او بدهد.

ص108 : غلامعلی: این چه زندگی است؟! همه اش زندان! همه اشدور از خویشان! همه اش تحقیر! همه اش توهین! این ها چرا برای من ارزش قائل نیستند؟فقط به جرم اینکه پدرم محمد رضا ماهیگیر بوده است! من چه گناهی دارم که پدرم سلگرفته و مرده! چرا به من بی پدر می گویند؟! اگر نان داشتم اگر آب داشتم اگر جاییبرای خواب داشتم و دست به دستبرد می زدم حرفی نبود! آخه چکار باید می کردم؟! نبایدجواب این شکم صاحب مرده را می دادم؟! باید در جلوی چشم همه اینها فرار بکنم!

ص171 : هیچ کجا و هیچ مکان به اندازه زندان برای آشنا شدنبزهکاران با همدیگر و مبادلة اطلاعات و بررسی آخرین خبرها و تحولات مناسب نبوده ونمی باشد و در زندان است که زندانیان تجربیات و آموخته های خود را در معرض نمایشمی گذارند و هر آنچه را که می دانند به دیگران می آموزند! غلامعلی این بار بابزرگان و بزرگترین ها و نام آوران و نامداران زندان آشنا می گردد و به آنها محبتمی نماید و مهر خودش را در دل ایشان می نشاند و باز هم با نام دآش غلام» معروف میگردد.

ص194 : ناصر خان، آقا غلام را کنار دستش نشاند و گفت: ایجوان! بهروز خان از شجاعت و رشادت شما برای من خیلی تعریف کرده است، امیدوارمکماکان در میدان بمانی و این را بدانی که کاسبی! فوت و فن مخصوص خودش را دارد. آدمکاسب باید در هر زمان و در هر مکان با توجه به شرایط و اوضاع و احوال جهان کاسبیکند. مثلاً در تابستان یخ و در زمستان ذغال بفروشد و نیز آدم کاسب می باید معاملهرا به هر اندازه و هر مقدار که باشد اهمیت بدهد مثلاً می بینی که یک فرد دکانداردر یک بسته سیگار یک ریال و یا یکصد دینار سود می برد و در یک معاملة دیگر یکصدریال یا ده هزار دینار! اگر یک نفر کاسب، معاملات خرده ریز را کوچک بشمارد و یااینکه معاملات کوچک را کنار بگذارد دیر یا زود ورشکسته می شود و دار و ندارش ازبین می رود. بدان و آگاه باش که در کار سرقت و کاسبی ی! هم همین قاعده و قانونحکم فرماست! یک نفر سارق خوب نباید همیشه به سرقت های عمده بیندیشد بلکه در هر جا،به هر میزان و اندازه را که بتواند و ممکن باشد باید سرقت نماید.

ص256 : بازپرس: بیاد بیاور آن شب را که شما و برادرتانناصر، مرتضی را به خانه ای در غرب تهران، آری به خانه برادرتان رمضان بردید و کشتیدو جنازه اش را در میان چند لحاف پیچیدید. جنازه را در میان چند لحاف پیچیدید وبه پایین آوردید و در صندوق عقب ماشینتان گذاشتید و به بیابانهای اطراف استادیومبردید و به جسم بیجانش هم رحم نکردید و جسدش را آتش زدید! درست است؟!

ص257 : منصور (برادر ناصر): او باید کشته می شد! حقش همینبود!»

ص261 : منصور: بلی آقای بازپرس! این بود ماجرای عاشقی من وناصر و قتل مرتضی»

ص263 : پس از پنج سال پرده از راز جنایت بزرگی برداشته شد!

ص269 : یک دقیقه بعد ناصر و منصور از چوبه دار حلقه آویز میشوند.

ص270 : وقتی خبر مرگ ناصر به گوش بهاره رسید گفت: در نظر منناصر تک تاز و رئیس باند تک تازان! همان زمان که دریچة دل بر روی هرزگان گشود و برمن و عشقم خیانت نمود! مرده بود!

 

&&&



گلچین شماره : یکصد و هشتاد و نه

چای سرد 

بر گرفته از کتاب  " زندگی به سبک تئوری انتخاب "  به قلم مجید

 

ریچارد بلچنیدن، در تابستان بسیار گرم سال 1904 درنمایشگاه جهانی در کشور برزیل، در حال تبلیغ چای هندی بود. چای بسیار داغ بود وکسی حاضر نبود آن را امتحان کند. ریچارد دریافت که بازار نوشیدنی های خنک داغ است.جرقه ای در ذهن او زده شد که چای اش را به یک نوشیدنی خنک تبدیل کند و شکر در آنبریزد و بفروشد. او همین کار را کرد و مردم نیز از آن استقبال کردند و از آنجا بودکه چای سرد (ice tea) در دنیا بهوجود آمد.

·      هر گاه با مسئله ای که حل نشده به نظر می رسد رو برو می شوید به خود یاد آوریکنید که حل و فصل آن در گرو یک رفتار خلاقانه مناسب است.

 

&&&&&


گلچین شماره : یکصد ونود

راه حل ساده تر

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایلآرایشی را بر عهده داشت، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد، شکایتی ازسوی یکی از مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بستهصابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است. بلافاصله با تأکید و پیگیری های مدیریتارشد کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمتفنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذنماید. مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند:پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس. بزودی سیستم مذکور خریداری شده و باتلاش شبانه روزی گروه مهندسین، دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهایی با رزولیشینبالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشتآن دستگاه ها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطی های خالی جلوگیری نمایند

نکتهجالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا، مشکلی مشابه نیز در یکی ازکارگاه های کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرابه شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد. تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خطبسته بندی تا قوطی خالی را از خط تولید دور کند.

نکته: معمولاً در بسیاری از موارد راه های ساده ترینیز برای حل هر مسئله و یا مشکلی وجود دارد. همیشه به دنبال ساده ترین راه حل هاباشید.

&&&&&


نام کتاب: ملکه آتش 
نویسنده: رایدر هاگارد      ترجمه: سودابه خدابنده 
نشر: نشر گفتار              چاپ دوم تابستان 1371 

ص 29 : آن زمان، جوان تر از آن بودم که بفهمم در دنیا وقایعغیر محتمل بسیاری اتفاق می افتد که عقل سلیم آن را باور نمی کند. این حقیقت رابعدها فهمیدم، ولی در آن هنگام از خود می پرسیدم که آیا ممکن است که پدری پسر پنجساله ای داشته باشد و نخواهد او را ببیند؟ آیا باور کردنی است شخصی تاریخ مرگ خودرا به این دقت پیش بینی کند؟ یا احتمال دارد بتواند شجره نامه خود را از سه قرنپیش از میلاد تا به حال داشته باشد؟

ص 78 : هنگام طلوع آفتاب باد تا چند ساعت از اقیانوس بطرفساحل و هنگام غروب آفتاب از ساحل بسوی اقیانوس می ورزد.

ص 133 : همه موجودات جهان یکسانند و همه فراموش می شوند.

ص 143 : آیا فهم ما می تواند اسرار آسمان پر ستاره و فضایبی نهایت را بخواند؟ آیا پاسخی در مقابل فریادمان خواهیم شنید؟ هرگز جز پژواک صداو تصورات واهی هیچ نخواهد بود. با اینهمه باور داریم که جوابی می آید. روزی سپیدهای می دمد و شب طاقت فرسایمان را روشن می سازد. آن را باور داریم، چون بازتابزیبایی اش را هم اکنون در دل خود حس می کنیم و آن را امید می دانیم. بدون امید،زیبایی می میرد. و بدون زیبایی جز رنج عایدمان نخواهد شد با امید به آسمانهاصعود می کنیم و اگر در انتها معلوممان شود که آن نیز جز فریبی مهربانانه براینجاتمان از نا امیدی نبوده است، به آرامی در اعماق خواب ابدی غوطه ور می شویم.

ص 4 : آن زن جواب داد : نه، نه هالی، هیچ جادوییدر کار نیست. جادو، رویای جهل است. علمِ اسرار طبیعت وجود دارد ولی به هیچ وجهچیزی به نام جادو وجود ندارد.

ص 221 : عایشه دستش را بر شانه ام گذاشت و گفت: هالی عزیز،فکر نمی کنی مردانی که با کشتی به طرف شمال رفتند، اجداد مصریان اولیه بوده اند؟»

گفتم: نمی دانم، به نظر می آید که جهان خیلی پیر است.»

پیر؟ البته که پیر است. در زمانهای مختلف ملتهای ثروتمند وقدرتمندی که به انواع فنون و اسرار آگاهی داشته اند به وجود آمدند و سپس بی آنکهحتی نامی از آنها باقی بماند از بین رفتند. این یکی از نمونه های فراوان است.زمان، خاطرات بشر را می بلعد، مگر آنکه مانند خاطرات مردم کُر بر سنگ حک شده باشد.شاید آن را نیز طغیان دریا یا زمین لرزه ای در خود ببلعد. چه کسی می داند بر زمینچه گذشته و چه خواهد گذشت؟

ص 236 : عایشه گفت: خوب، پس دو دین جدید. دین های بسیاریمی شناسم و مسلماً قبل از بوجود آمدن این غارهای کُر، دینهای بی شماری هم وجودداشته اند که من از آنها بی خبرم. بشر همیشه از آسمان می خواهد آنچه را که نهاناست بر او آشکار کند. ترس از سرنوشت، بشر را نیازمند دین می کند. ببین هالی من، هردینی برای پیروان خود آینده بهتری را نوید می دهد. نوری که مومنان واقعی ستایش میکنند، مانند نور ستاره ای است که ماهیان از زیر آب می بینند. دینهای بسیار و تمدنهای بی شماری آمده و رفته اند و از آنان اثری در جهان و نهاد بشر باقی نماندهاست.کاش بشر می دانست که باید نور امید را در دلِ خود جستجو کند. راه رستگاری همیناست»

ص 248 : باور کن اگر حوریان بهشتی از ن دنیوی زیباترباشند، زندگی ن فانی در بهشتی که از آن صحبت کردی بسیار سخت خواهد بود، چونمردانشان دیگر نگاهی به آنها نمی اندازند و بهشتشان مبدل به جهنم می گردد. هر مردیرا می توان با زیبایی زن، اگر به حد کافی باشد، خرید و زیبایی هر زنی را می توانبا طلا، اگر به اندازه کافی باشد، بدست آورد. در زمان من چنین بوده و تا آخر نیزچنین خواهد بود. هالی من، جهان چیزی جز یک حراج بزرگ نیست. هر کس بالاترین پیشنهادرا بدهد، صاحب هر چه بخواهد می شود.

ص 249 : می گویی نتیجه جنایت جز سیه روزی نیست؟ سخن تو ناشیاز کم تجربگی است. بسیاری از جنایتها خوشبختی و بسیاری از نیکوکاریها سیه روزیپدید آورده است. چه بسا جنون ظالمانه یک ستمگر موجب خوشبختی هزاران نفر پس از اومی شود، و خوش قلبی مردی مقدس ملتی را به بردگی می کشاند. بشر به پیروی از احساس وقلب خود به راه نیکی یا بدی می رود، ولی نمی داند در انتهای هر یک از این راه هاچه چیز انتظارش را می کشد. بشر کور است و کمان می کشد و نمی داند تیر به کجا خواهدخورد.

ص 251 : پلیدی خواهد آمد، ولی بر سر کسی که دست بهپلیدی بیالاید. این گفته مسیح است که از او با تو سخن گفتم، و به راستی که جزحقیقت نیست.

ص 343 : زندگی جاودان برای بشر زیان آور است چون بشر متولدشده که بمیرد.

***



اچجکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    در زندگی فهمیده ام که:10»

 

1.     وقتی یک زن چیزی را بخواهد، هرگز نباید توانایی های وی را دست کم گرفت.

2.     بدن توان اعجازآوری برای درمان خودش دارد.

3.     کیفیت خدمات هر هتلی با ضخامت حوله های آن رابطه مستقیم دارد.

4.     خطرناک ترین کارها به کم قانع بودن است.

5.     بهترین شغلی که یک مادر می تواند داشته باشد، یک مادر خوب» بودن است.

6.     هر وقت کسی بگوید که انجام کاری غیر ممکن است، در همان زمان کس دیگری در حال انجام آن کار است.

7.     افراد خوش بین از افراد بد بین بیشتر عمر می کنند، به همین خاطر من یک فرد خوش بین هستم.

8.     اگر به اندازه 20دلار سر دیگران کلاه بگذاری، بعداً به اندازه 100دلار ضرر خواهی کرد.

9.     اول باید پول درآورد، بعد آن را خرج کرد.

10.                       همان قدر که من از فرزندانم توقع دارم، آن ها هم از من توقع دارند.


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 82

579 )  سوره النحل ؛ آیه 40  :  ما وقتی چیزی را اراده کنیم همین قدر به آن میگوییم باش بی درنگ موجود می شود.

580 ) سوره النحل ؛ آیه 47 :  همانا پروردگار شما رئوف و مهربان است.

581 ) سوره الحجر  ؛  آیه 51 : خدا فرمود دو معبود انتخاب نکنید جز این نیستکه معبود شما معبودی یگانه است پس تنها از من بترسید.

582 ) سوره النحل  ؛  آیه 90:  خدا بهدادگری و نیکو کاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد.

583 ) سوره النحل  ؛ آیه 90 :  و خدا از کار زشتو ناپسند و ستم باز می دارد.

584 ) سوره النحل  ؛ آیه 91 : بهپیمانی که با خداوند می بندید وفا کنید و سوگندها را پس از محکم کردنشان نشکنید درحالی که خداوند را بر خود ضامن قرار داده اید.

585 ) سوره النحل  ؛ آیه 94 : سوگندهایتان را بین خود وسیله خیانت و نیرنگقرار ندهید.  

***


نام کتاب: سووشون 
نویسنده: سیمین دانشور 
نشر: انتشارات خوارزمی        چاپ چهارم 1351 

ص 28 : پدر گفت: دوست داشتن که عیب نیست باباجان، دوستداشتن دل آدم را روشن می کند. اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می کند. اگر از حالادلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای ایندنیا هستی. دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است. اگر با محبت غنچه ها را آب دادیباز می شوند، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده می شوند. آدم باید بداند که نفرت وکینه برای خوبی و زیبایی نیست، برای زشتی و بی شرفی و بی انصافی است.»

ص 145 : آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زودمی تواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟ اما وقتی همه اش تو دهنی و نا امیدیاست، آدم احساس می کند که مثل تفاله شده، لاشه ای، مرداری است که در لجن افتاده.

ص 285 : باز دست زری را در دست گرفت و پیامبرانه افزود: مندیگر آفتاب لب بامم، اما از این پیر مرد بشنو جانم، در این دنیا، همه چیز دست خودآدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس، آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوهها را جابجاکند. می تواند آبها را بخشکاند. می تواند چرخ و فلک را بهم بریزد. آدمیزاد حکایتیاست. می تواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت. و حکایتپهلوانی. بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت روحی اونمی رسد، بشرطی که اراده و وقوف داشته باشد.»

***



  17  »»»»»»»»»»»»»»»

 

درجایی خواندم که.

     مردم گلایه دارند که نماز می خوانیم، اماچیزی احساس نمی کنیم، قران می خوانیم اما حسی در ما ایجاد نمی شود، ذکر خدا میگوییم اما بدون کسب احساس خاصی. سبب چیست؟ اشکال در کجاست؟

     دلیلش عدم وجود مقررات و اعمال راه راست است.باید بگویم که دین تماماً در مسجد نیست. مسجد مکانی است که در آن تعلیمات ارائه میشود. اگر ما تصور کنیم که دین تماماً در مسجد است این اشتباه بسیار بزرگ و کشندهای است. دین را کجا باید یافت؟ . دین در مغازه است. آیا چیزی را که می فروشی مضراست؟ آیا غذایی را که می فروشی حاضر هستی خودت بخوری؟ . دین در دفتر تجارت است.آیا به سهم مردم خیانت می کنی؟ . دین در دفتر وکیل دادگستری است. آیا اثبات می کنیکه ادعای موکلت به حق است در حالی که یقین داری چنین نیست؟ . دین در کرسی تدریساست. آیا علم صحیح را می آموزی؟ آیا موضوع را به درستی تدریس می کنی؟ . دین درمزرعه است. آیا از هورمن هایی استفاده می کنی که محصولاتت زیادتر و قشنگ تر شود کهدر عین حال برای سلامتی مردم مضر است؟ . باید بگویم دین در عمل است، دین در خانهاست، دین در جامعه است. کسی که به مردم خیانت می کند به چه فکر می کند؟ در واقعبرای او سودی را که از طریق خیانت به مردم بدست می آورد بزرگ تر از خداوند است،چنین شخصی اگر هزار بار با زبان بگوید الله اکبر در واقع یک بار هم نگفته است. تازمانی که مردم به اوامر الهی پایبند نباشند از ثمرات دین بهره ای نمی برند و هیچ وعدهای از وعده های خداوند برایشان محقق نمی گردد. اگر مشکلات مسلمانان در جهان رابررسی کنیم می بینیم که مسلمانان نماز می خوانند، روزه می گیرند، قران می خوانند، حجمی روند، زکات می دهند اما پایبند به مقررات و اعمال راه راست نیستند. اعمال راهراست پانصد هزار ماده دارد که شامل همه انسان ها از هر قوم و طایفه و مذهب و دین میشود. این مقررات و اعمال راه راست از خصوصی ترین جنبه زندگیت مثلاً از رختخواب توو همسرت شروع می شود و به روابط بین الملل می رسد. این سخن دقیقی است که بدستنیاوردن یک ریال از طریق حرام بهتر از بجا آوردن هشتاد حج است. اعمال و عبادات اگرهمراه با مقررات و اعمال راه راست نباشند و انضباط و رعایت حدود خداوندی را بههمراه نداشته باشد بی فایده است.


              * پیروی از امرها و  نهی های قران *

* حرکت بهسوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 83

586 )  سوره النحل ؛ آیه 95  :  و پیمان خدا را به بهای ناچیز مفروشید زیراآنچه نزد خداست اگر بدانید همان برای شما بهتر است.

587 ) سوره النحل ؛ آیه 97 :  هر کس از مرد و زن کار شایسته انجام دهد در حالی که مومنباشد یقیناً او را به زندگی دلپذیر و پاکی زنده می داریم.

588 ) سوره النحل  ؛  آیه 98 : هنگامی که قران میخوانی از شیطان رانده شده بهخداوند پناه ببر.

589 ) سوره النحل  ؛  آیه 104:  در حقیقتکسانیکه به آیات خدا ایمان ندارند خدا آنان را هدایت نمی کند و برایشان عذابیدردناک است.

590 ) سوره النحل  ؛ آیه 107 :  خدا گروه کافرانرا هدایت نمیکند.  

591 ) سوره النحل  ؛ آیه 108 : آنان(گروه کافران) کسانی اند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده و آنان خودغافلانند.

592 ) سوره النحل  ؛ آیه 109 : شک نیست که آنها (گروه کافران) در آخرت همانزیانکارانند.  

***


نام کتاب: مهربانو 
نویسنده: مهرنوش صفایی 
نشر: انتشارات نسل نو اندیش          چاپ اول 1391 

ص157 : چند قدم عقب رفتم و در حالی که در تیررس نگاه ابراهیم می ایستادم با قاطعیتادامه دادم: نسل حاج یونس ها تمام شده آقا ابراهیم . نسل امثال شما هم . نسلمن مثل زبان مادری شان به زبان های زنده دنیا مسلط هستند، ماهواره به فضا میفرستند و از یک سلول رویانی کوچک، کبد و قلب و کلیه می سازند. نسل من بجای فسیلشدن لا به لای کتابهای منسوخ شده اطبای عهد بوق، روبوت جراح می سازند و با شبیهسازی، از یک بوته گیلاس سفید، آلبالوی قرمز برداشت می کنند. نسل من برنجی می کاردکه هر چه بجوشد شفته نمی شود و سیبی برداشت می کند که هر چه بماند نمی گندد امانسل شما . خوب البته نسل شما قطعاً این چیزها را نمی فهمند، نسل شما هنوز هم همههم و غمش این است که یک وقت کلمات نمازش را اشتباه ادا نکند.

ابراهیمناباورانه، سرش را به علامت تأسف چند بار تکان داد و زیر لب گفت: تو، کسانی کهدوستشان داری و همه کسانیکه از آنها بیزاری . تو و همه آنچه می دانی و به آن میبالی و همه آنچه هنوز نمی دانی و در پی کشف آنی . همه و همه جلوه هایی از شگفتیحضور خداوند هستید. خداوند از آفرینشش جدا نیست. آفریننده در آفرینش خود وجود داردو هیچ دوگانگی ای نیست -فاصله ای نیست- پس به هرچه برخورد کنی، هم اوست. درختان،رودخانه ها، کوه و جنگل، حتی همه اکتشافات بشر از امروز تا آخرین روز حیات انسانروی زمین، همه و همه تجلی حضور اوست. تجلی حضور خداوندی که نماز کوچک ترین علامت تسلیمو بندگی در برابر قدرت لایتناهی اوست.

باحرص گفتم: برو بابا . تو هم لنگه حاج یونسی، حاج یونس هم هر وقت تو جوابِ سوالیمی ماند و کم می آورد هی جملات و کلمات قلمبه سلمبه به هم می بافت.

ص164 : سرم را بالا گرفتم و با افتخار گفتم: دهه ی شصت. ابراهیم سری تکان داد وگفت: امان از دست شما دهه شصتی ها که پدر ما دهه پنجاهه ها را در آوردید. لقمه رااز دست ابراهیم قاپیدم و گفتم: هیچ کس حریف ما دهه شصتی ها نیست. ما نسل نبوغ واستعداد و خلاقیت و کنجکاوی و کشفیم! ابراهیم زیر زبانی و با صدای آهسته گفت: ودهه عصیان و هذیان و پرخاش و جنگ با غریبه و خویش، خدا عاقبت ما را با دهه هفتادیها به خیر کند، چه آش شله قلمکاری بشوند، آنها؟! مش نقی که هنوز هم چیزی از حرفهای ما سر در نیاورده بود تکانی به لقمه توی دهانش داد و گفت: هیچ معلوم هست شمادو تا سر چی دعوا می کنید؟ چرا ده، بیست، سی، چهل بازی می کنید؟

ص303 :

دوداگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست

                      جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است

ص304 : به قول بزرگی: خوردن لگدی از پشت، مساوی است با بر داشتن قدمی به سمت جلو»

ص384 : زن گفت: یک وقتی توی کتابی خواندم، زن هایی که در تمام طول تاریخ مسیر وسرنوشت یک کشور را تغییر داده اند هیچ کدام نه زره داشته اند، نه مجهز به سلاح وشمشیر و تیر و کمان بوده اند. خیلی از آنها حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتنداما در عوض چیزی داشتند که ن امروزی ندارند. آنها راز و رمز دلربایی و فریبندگیو نگی را خوب بلد بودند. آنها می دانستند در برابر خشونت و زمختی و تکبر و غرورمرد چگونه با نرمی و لطافت و نگی رفتار کنند تا مرد را وادار به کرنش و تسلیمکنند و به همه آنچه می خواهند برسند در صبر کامل به خدا توکل کن. خودت را بهخدا بسپار و منتظر باز شدن درها و دروازه های رحمت خدا باش. خداوند عین شگفتی است.وقتی چشم امیدت به خدا باشد هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که اتفاق نیفتد.

ص558 : محترم خانم گفت: همه ما آدم ها، خوب بلدیم قیل و قال راه بیندازیم و عتاب وانابه کنیم. اما سکوت کردن را هیچ کداممان بلد نیستیم. خدا نکند از کسی اشتباهی سربزند. به آنی آنرا توی بوق و کرنا می کنیم و برایش حکم می بُریم و قصاصش می کنیم.اما خداوند اینطور نیست. خداوند سکوت را دوست دارد. نگاه کن ببین همه خلقتش، همهدرختان و طبیعتش چطور در سکوت می رویند. حتی ستارگان و ماه و خورشید هم در سکوتحرکت می کنند. روح انسان هم برای بالندگی و رشد نیازمند سکوت است. اشتباه مالآدمیزاد است، ابراهیم اشتباه کرد همانطور که تو اشتباه کردی، اشتباه هم اشتباهاست، بزرگ و کوچک ندارد.

&&&



اچجکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    در زندگی فهمیده ام که:11»

 

1.     هرگز نباید برای تساوی بازی کرد، هدف باید برد باشد.

2.     هیچ چیز خیلی خوب یا خیلی بد برای همیشه دوام نمی آورد.

3.     وقتی چراغ راهنمایی سبز شد بهتر است قبل از حرکت دو طرف را نگاه کنی.

4.     تا وقتی که موسیقی گوش می دهی نیازی به روانکاو نداری.

5.     بازنده ها همیشه تقصیر را به گردن دیگران می اندازند.

6.     هدف نقد کردن، کمک به دیگران است نه تحقیر آنها.

7.     مهم نیست دیگران در مورد من چه فکر می کنند بلکه مهم این است که من در مورد خودم چه فکری می کنم.

8.     یک همسرعاشق و وفادار بزرگ ترین گنجینه یک مرد است.

9.     زرنگ کسی است که عمر طولانی داشته باشد ولی پیر نشود.

10.                        آدم هایی که می گویند پول همه چیز نیست معمولاً آدم های پولداری هستند.


نام کتاب: 
نویسنده: 
نشر: 

ص 23 : مرگ که مسأله ای نیست، آن هم از نظر یکطبیب که همیشه با آن سرو کار دارد؛ دستمزد طبیب را هرگز نباید فراموش کرد. تمام اهمیتمسأله در این است. آخر همه کس که نمی‌تواند مرده ها را نگاه کند و بگوید: متأسفم،متأسفم، هر دو آنها مرده‌اند.

ص 42 : از آن بُت شکن‌هایی نباش که یک بُتمیشکنند و صد بُت می‌تراشند.

ص 59 : حدیث کرد ما را علی بن موسی بن متوکل،گفت که حدیث کرد ما را احمد‌بن ادریس جمهور، گفت که حدیث کرد ما را پدرم از محمد‌بنسین‌بن ابی الخطاب از پدرش و از پدرانش . که شبی هرمز هیربد، در خفا به خانهسلمان عرب که از پارسیان تازه مسلمان بود فرود آمد. پس گفت: ای سلمان! مرا بر گویکه کیش قدیم چه کم داشت که دین تازه پذیرفتی؟» سلمان، وی را پاسخ داد که هیچ، الاجهنمی سخت سوزان، زیرا بی‌هراس از چنان آتش خوفناکی هرگز هیچ بنده بندگی نکند. وخدای عزوجل دانست که ثبات نخواهد یافت مگر به تهدید جاوید جهنمی هراس انگیز. وآدمی را به خویش رها کردن و به نیک گفتاری و نیک کرداری خواندن و مکافاتی عظیم بردوش گناهکاران و گمراهان نهادن کاری سخت عبث، که اگر زمام آدمی بدو سپردی گامیننهادی مگر به خطا، گفت: دانستم. قیاس الادیان و المذاهب»

پس تو تنها برای گریز از جهنم، دست یتیمی راخواهی گرفت و پیر مرد کوری را از این کناره‌ی خیابان به آن کناره خواهی برد؟ آیاباور داری که انسانیت، تنها از یک هراس سرچشمه می‌گیرد و همه‌ی اینها بخاطر فراراز یک آتش است؟

ص 64 : مسافر با تنگ حوصلگی پرسید: مرز جهنمکجاست؟

ـ گورستان

ص 68 : ـ مگر تو پیش از آنکه تابوت ساز بشویچکار می‌کردی؟

تابوت ساز جواب داد: فیلسوف بودم.

ص 71 : اخلاقی که بر تهدید استوار باشد پوزخندبر اخلاق است. سراسر تزویر!

ص 9 : گاهی فکر می‌کنی که مردم را باید»شکنجه داد. گاهی شکنجه را به صورت یک راه ل عادلانه می‌پذیری. از تو عزیزی رایده‌اند. ده نفر را هم گرفته‌اند که می‌گوین بدون شک یکی از ده نفر است. دربازجویی همه انکار می‌کنند. آنوقت تو فکر می‌کنی اگر آنها را زیر شکنجه‌ی چینی بگذارند،ناخن‌هایشان را یکی یکی بکشند، با آتش سیگار بدنشان را بسوزانند، تا اقرار کنند،کار بسیار عادلانه ای انجام گرفته است؛ اما یادت نرود که فقط یکی از این ده نفر راباید مجازات کرد نه همه‌ی آنها را. و همینجاست که تو دیگر عادل نیستی. و من تو راپشت در بسته کلاسم می‌آورم و آهسته در گوشت می‌گویم: هیچ کدام از این ده نفر نبودند. می‌فهمی؟ هیچ ـ کدام!

ص 190 : آقای مدیر صورت سرخ شده‌اش را گردشی دادبه جانب من و گفت: آقای ابراهیمی! کلاس شما دارد». جواب دادم: آقایمدیر! همه جا دارد. ، فرزند احتیاج است. اگر کلاس من دارد، مدرسه شما و فقیر دارد ـ آقای مدیر ـ و چیزی شرم‌آورتر از فقر نیست. برای پوشاندن دستهایفقر، دستکش‌ها گم می‌شود و برای پوشاندن گردن فقر، شال گردن. مدرسه‌ی شماشاگردهای گرسنه دارد. کسانی سر کلاس من درس می‌خوانند که در بیست و چهار ساعت یکوعده غذای بسیار بد می‌خورند؛ من این را به دقت می‌دانم».

&&&&&



نام کتاب: عقاید یک دلقک 
نویسنده: هاینریش بل        ترجمه: آیدا زنگ زرین 
نشر: راه معاصر         چاپ دوم 1396 

ص 14 : بلندترین صدا و بُرنده ترین حرف سکوتاست، در زمان مدرسه هم هر بار به اتاق مدیر احضار می شدم، موقع حساب پس دادن، خودمرا با سکوت مسلح می کردم.

ص49 : تا آنجا که عقل من قد می دهد؛ آنها(کاتولیک ها) به همان بدی مارکسیست ها هستند. چند ماه پیش وقتی ماری دید که گیتارخریده ام و می خواهم بزودی آهنگی را که خودم نوشته ام با گیتار بخوانم، به شدتوحشت زده شد. او فکر می کرد این برای من کسر شأن است. من هم در جوابش گفتم: پایینتر از جوی فقط فاضلاب است، اما متوجه نشد من چه گفتم، منظورم را نفهمید و من نیز ازتوضیح دادن استعاره ها متنفرم! مردم یا متوجه حرف های من می شوند و یا نه، من مسولفهم دیگران نیستم.

ص 122 : آنچه یک دلقک نیاز دارد؛ آرامش است.آنچه که دیگران آن را فراغت خاطر می نامند. اما مردم که نمی توانند درک کنند کهمعنای اوقات فراغت و تعطیلی کار برای یک دلقک در واقع فراموش کردن کار است. اماآنها این مسئله را نمی فهمند؛ چون مسلماً آنها اوقات فراغت شان را با دیدن برنامهیک هنرمند پُر می کنند. مشکلات متفاوتی هم وجود دارد و آن هنرمندانی هستند که بههیچ چیز جز هنر فکر نمی کنند، اما نیاز به زمان بیکاری هم ندارند؛ چون آن ها اصلاًکار نمی کنند.

ص 2 : من هم تصمیم دارم به رُم بروم و ازپاپ تقاضای شرف یابی کنم. در وجود او نشانه هایی از یک دلقک پیر خردمند می بینم.برای پاپ تعریف خواهم کرد که زندگی شویی من با ماری به خاطر ثبت رسمی آن، از همپاشید. از او خواهم خواست که مرا متضاد هنری هشتم» بداند؛ چرا که او چندین همسرداشت و مومن بود و من لامذهب! برایش می گویم که تا چه حد رهبران کاتولیک آلمان خودخواه هستند و او نباید با طناب پوسیده آنها به چاه بیفتد. برایش کمی از کارهایم رااجرا خواهم کرد. چیزهای قشنگ و سبکی مثل: رفتن به مدرسه و بازگشت به خانه، ولیکاردینال را اجرا نمی کنم؛ ممکن است احساساتش را جریحه دار کند؛ چون او قبلاًکاردینال بوده است و او آخرین آدمی است که من دلم می خواهد ناراحتش کنم.

ص 290 : زانویم آسیب دیده است نه پولی برایممانده نه کاری دارم و ماری هم که از پیشم رفته

ص 299 : بیرون هوا سرد بود؛ هوای شب ماهمارس. یقه ام را بالا دادم، کلاهم را سرم گذاشتم، حسش آمد که آخرین سیگار توی جیبمرا هم بکشم بالشتم را روی پله سومی از پایین گذاشتم، نشستم. کلاه را هم بغلدستم گذاشتم. سیگار هم داخل آن، نه در وسطش نه در لبه! طوری که انگار کسی از بالاآن را داخل کلاه انداخته است، شروع به خواندن کردم. هیچ کس توجهی به من نمی کرد غیراز این هم انتظاری نمی رفت. بلندگو ورود قطار هامبورگ را اعلام کرد، من دوبارهشروع به خواندن کردم؛ اولین سکه که در کلاهم افتاد، لرزیدم. یک نیکل بود، به سیگاربرخورد کرد.



کتاب شنیداری: نون و قلم 
نویسنده: جلال آل احمد      با صداب آرمان سلطان زاده 
دانلود رایگان: کتابراه 

مجلس پنجم ـ قسمت اول:

+ میرزا اسعداله مدتی به او نگاه کرد بعد پرسید، آخر این پدر مرحوم شما چه هیزم تری به میزان‌الشریعه فروخته بود؟ حسن آقا گفت: ای بابا تو کجای کاری سر همین قضیه الحق باهاش بگو مگو پیدا کرده بود، دیگر اصلاً بابام آخر عمری رعایت ظاهر را هم نمی‌کرد بجای اینکه مثل دیگران سال به سال برود و یک چیزی از اموالش را با یک مولا دست گردان کند و صدای این میزان‌الشریعه را بخواباند. خودم بودم که در حضور یکی‌شان درآمد گفت آدم تا خودش را نشناخته بنده است چون در بند جهل است اما وقتی خودش را شناخت خدا شد چرا که خدایی به خودآیی است سر همین حرف قرار بود تکفیرش هم بکنند خدا بیامرز سرش را در راه ایمانش داد. درست است که از ما چنین رشادت‌ها نمی‌آید اما برای رسیدن به حق به عدد عقاید مردم راه هست. حسن آقا گفت برایت گفتم که چون پای زور در کار است ما همه‌مان از ایمان چشم پوشیده‌ایم.

مجلس ششم ـ قسمت اول

+ تراب ترکش‌دوز: ایمان مردم را یک روزه به ضرب دگنک نمی‌شود عوض کرد

مجلس ششم ـ قسمت سوم

+ میرزا اسد‌اله گفت احساساتی نشو آقا سید گیرم که حضرات بردند و به حکومت هم رسیدند تازه به نظر من هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده رقیبی رفته و رقیب دیگر جایش نشسته. می‌دانی، من در اصل با هر حکومتی مخالفم چون لازمه هر حکومتی شدت عمل است و بعد قضاوت و بعد مصادره و جلاد و حبس و تبعید.

+ حکومت از روز ازل کار آدم‌های بی‌کله بوده، کار ارازل بوده که دور علم یک ماجراجو جمع شدند و سینه زدند تا لفت و لیس کنند کار آدم‌هایی که می‌توانند وجدان و تخیل را بگذارند لای دفتر شعر و به ملاک غرایض حیوانی حکم کند، قصاص کنند، تلافی، کیفر، خونریزی و حکومت کنند در حالی که کار اصلی دنیا در غیاب حکومت‌ها می‌گذرد.

مجلس هفتم ـ قسمت دوم

میرزا اسداله گفت: من که از اول گفتم دارید سنگ بیخودی به شکم می‌زنید می‌دانستم که اگر حاکم شدی دیگر نمی‌توانی جانماز آب بکشی می‌دانستم که ناچاری چشمت را ببندی و حکم کنی و خون بریزی و وحشت در دل‌ها ایجاد کنی و بترسانی تا خودت نترسی من که از اول با هر حکومتی مخالف بودم من که گفتم هر کاری از کارهای دنیا اگر کدخدامنشانه حل شد، شده وگرنه تا روز قیامت هم حل نمی‌شود. این است که نطفه هر حکومتی در دوره حکومت قبلی بسته می‌شود.

مجلس هفتم ـ قسمت سوم

+ قلندر‌ها صف بستند و تفنگ‌ها را چاشنی گذاشتند و سر کُنده زانو نشستند و آماده تیراندازی شده بودند که جماعت اوباش، مشعل بدست و فریاد کشان رسید، جماعت همینطور می‌آمد که خود میرزا اسداله فرمان اولین تیر را داد.

+ سرتان را درد نیاورم تیرها در رفت و سنگ‌ها پرتاب شد و پیشانی خان دایی شکست و خرش سقط شد و دو تا از قلندرها با پنج نفر از اوباش کشته شدند و پنجاه نفرشان هم گرفتار شدند تا اوضاع آرام شد و جزامی‌ها از سوختن در آتش خلاص شدند.

+ حسن آقا: میرزا چوری؟ شنیدم که فرمان را خودت دادی. میرزا اسداله گفت: آخر می‌دانی، پیر مرد دیگر نا نداشت روی خر بند شود، بعد هم داشتند می‌ریختند جزامی خانه را آتش بزنند. قضیه خیلی جدی بود. حسن آقا گفت: آره میرزا همیشه همینطوری می‌شود ه چون و چرا یاد آدم می‌رود.

***



              * پیروی از امرها  و  نهی های قران *

* حرکت به سوی انسانیت والا است *

هدیه شماره 84

593 )  سوره النحل ؛  آیه 111  :  (به یاد آورید) روزی را که هر کس به دفاع از خویش بر می‌خیزد و نتیجه اعمال هر کس بی کم و کاست به او داده می‌شود و به آنها ظلم نخواهد شد.

594 )  سوره النحل ؛ آیه 114 :  پس از آنچه خدا روزیتان کرده است حلال و پاکیزه بخورید.

595 )  سوره النحل  ؛  آیه 114 :  و شکر نعمت خدا را بجا آورید اگر او را می‌پرستید.

596 ) سوره النحل  ؛  آیه 115 :  خداوند فقط مردار، خون، گوشت خوک و حیوانی را که وقت ذبح کردنش نام غیر خدا را بر او برده اند بر شما حرام کرده اما کسی که ناچار شود در حالی که خواهان لذت نباشد و نکند (گناهی بر او نیست) خداوند بسیار بخشنده و مهربان است.  

597 )  سوره النحل  ؛ آیه 116 :  به خاطر دروغی که بر زبانتان جاری می‌شود نگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانی که به خدا دروغ می‌بندند رستگار نخواهند شد.

598 ) سوره النحل  ؛ آیه 119 : سپس پروردگارت به آنان که بر اثر جهل مرتکب گناه شدند و بعد از آن به توبه روی آوردند و اصلاح کردند پروردگارت پس از آن بسیار آمرزنده و مهربان است.

599 ) سوره النحل  ؛ آیه 126  : و هر گاه خواستید مجازات کنید تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید و اگر شکیبایی کنید این کار برای شکیبایان بهتر است.  

***


اچ جکسون براون /  ترجمه: دکتر علی رضا جلالی فراهانی

    در زندگی فهمیده ام که: 12»

 

1.     یک آفرین» گفتن می‌تواند روز یک نفر را خوش کند.

2.     نقشه انتقام کشیدن فقط باعث می‌شود، کسی که موجب عذاب شما شده، عذاب شما را طولانی‌تر کند.

3.  اشتباهاتی که من در این زمان مرتکب می‌شوم دقیقاً ناشی از همان مواردی هستند که وقتی بچه بودم والدینم سعی در اصلاح آن داشتند.

4.     حسرت گذشته و ترس از آینده دو سارق لحظات زندگی هستند.

5.     زمانی باید حرف زد که سخن گفتن از سکوت بهتر باشد.

6.  اگر به کسی بگویی میشه لطف بفرمایید و به من کمک کنید؟» تقریباً همیشه جواب مثبت می‌گیرید.

7.     بدترین تصمییمات را وقتی گرفته‌ام که عصبانی بوده‌ام.

8.  راز روابط خوب من با همسرم، دوستانم و شرکای تجاریم در یک کلمه نهفته است احترام»

9.     نباید موفقیت را با مفید بودن اشتباه گرفت.

10.          همیشه می‌شود بیش‌تر پول درآورد ولی نمی‌شود وقت بیش‌تری داشت.


گلچین شماره : یکصد و نود و یک

سیب تگرگی

باغبانی سیب‌های قرمز روشن، تر و تازه، آبدار و براقی را به عمل می‌آورد که مانند بوی پلویی که تازه دم کشیده باشدمشتریان زیادی دور خود جمع کرده بود. بیشتر مشتریانش به خاطر طعم عالی و ظاهر زیبای سیب‌ها سفارش خود را توسط پستبرای باغبان می‌فرستادند. یک سال، قبل از چیدن محصول از بخت بد باغبان طوفان تگرگ آمد و همه سیب‌ها آسیب دیدند. باغبان هزاران سفارش و چک از مشتریان خود دریافت کرده بود و مشتریان نیز به خاطر ایام عید انتظار داشتند سیب‌های خوبی دریافت کنند. باغبان دچار مشکل شده بود زیرا هزاران نفر از مشتریان خود را نه تنها ناراضی می‌کرد یلکه امکان داشت همه آنها را به یکباره از دست بدهد و خسارت جبران ناپذیری به او وارد شود. عیب کار فقط در ظاهر سیب‌ها بود باغبان چگونه می‌توانست این عیب را برطرف کند؟ واقعیت این بود که طعم سیب‌ها عالی بود حتی مزه آنها بهتر از پیش بود چون هوای سرد به هنگام رسیدن سیب‌ها باعث بهتر شدن طعم و مزه آنها شده بود. به همین خاطر باغبان تصمیم گرفت که سفارشات را ارسال کند. او پس از آماده کردن هر محموله، کارتی داخل آنها گذاشت که روی آن نوشته شده بود: به لکه‌هایی که بر اثر تگرگ زدگی بر روی بعضی از سیب‌ها پدید آمده است توجه کنید! این لکه‌ها نشان می‌دهد که سیب‌ها در ارتفاعات بالا، یعنی جایی که سرمای ناگهانی تگرگ سبب سفت شدن گوشت میوه، فراوری قند آنو بی‌نظیری طعم و مزه آن می‌شود به عمل آمده‌اند! هیچیک از مشتریان سیب‌ها را پس نفرستادند. سال بعد بیشتر مشتریان به همراه سفارش بعد، یادداشتی به باغبان ارسال کردند سیب‌های تگرگ زده و لک‌دار را به سیب‌های صاف و ساده ترجیح می‌دهند.!

خلاقیت مثبت می‌تواند زندگی شما را شیرین کند.

&&&&&


نام کتاب: تاریخچه زمان 
نویسنده: استیون هاوکینگ            ترجمه: محمد رضا محبوب
نشر: شرکت سهامی نشر          چاپ نهم 1384

ص 20 : در یک جهان بیکرانه، هر نقطه را می‌توان مرز عالم پنداشت چرا که در هر سوی آن، بی‌نهایت ستاره وجود دارد.

ص 24 : وقتی از او پرسیدند خداوند پیش از آفرینش جهان چه می‌کرد، پاسخ او این نبود که خداوند جهنم را برای مطرح کنندگان چنین سؤالاتی آماده می‌ساخت. در عوض او چنین جواب داد که زمان یک خاصیت هستی است که خداوند آفریده است و پیش از خلق عالم وجود نداشته است.

ص 27 : آنها می‌گویند قادر متعال هر طور که می‌خواسته آفرینش را آغاز کرده است. شاید چنین بوده باشد، اما در آن صورت، اراده او می‌توانست بر آن قرار گیرد که انکشاف و تکامل عالم به گونه‌ای یکسره دلبخواه انجام گیرد. اما بنظر می‌رسد که خداوند اراده کرد که هستی بگونه‌ای بسیار منظم و طبق قوانین معینی راه تکامل را بپیماید.

ص 28 : امروزه دانشمندان، هستی را بر حسب دو تئوری پاره‌ای بنیادی توضیح می‌دهند. نظریه نسبیت عام و مکانیک کوانتوم. ایندو، دستاوردهای فکری عظیم نخستین نیمه قرن حاضر می‌باشند. نسبیت عام نیروی گرانش و ساختمان کلان هستی را توضیح می‌دهد، یعنی از مقیاس چند مایل تا یک میلیون میلیون میلیون میلیون مایل (1 با 24 صفر جلویش) اندازه جهان قابل مشاهده. از سوی دیگر مکانیک کوانتوم در مقیاسی بسیار کوچک با پدیده‌ها سر و کار دارد، یعنی یک میلیون میلیونیم یک اینچ. بدبختانه ایندو با یکدیگرناسازگار می‌باشند. هر دو آنها نمی‌توانند درست باشند. امروزه یکی از موضوعات عمده‌ای که فکر فیزیکدانان را بخود معطوف داشته، و ضمناً موضوع محوری این کتاب نیز می‌باشد، جستجو بدنبال نظریه‌ای نوین است که هر دو تئوری را یکپارچه گرداند و وحدت ببخشد. نظریه کوانتومی گرانش، ما هنوز به چنین نظریه‌ای دست نیافته‌ایم و شاید راه درازی تا دست یابی به آن باقی مانده باشد اما هم اکنون بر بسیاری از خواصی که آن نظریه باید دارا باشد آگاهیم.

ص 35 :  ارسطو و نیوتن هر دو به زمان مطلق باور داشتند یعنی معتقد بودند که بدون ابهام و به روشنی می‌توان فاصله زمانی دو رویداد را اندازه گرفت و چنانچه ساعت دقیقی را بکار برده باشیم نتیجه همواره یکسان است و به شخص آزمایشگر بستگی ندارد زمان یکسره از مکان جدا و مستقل بود. نها نمی

ص 56 : تصویر نوین ما از جهان از سال 1924 شروع به شکل گرفتن کرد. در آن سال ستاره‌شناس آمریکایی ادوین هابل نشان داد که کهکشان ما تنها کهکشان جهان نیست. کهکشان‌های بسیار دیگری نیز در عالم هست.

ص 67 : با اندازه‌گیری سرعت دور شدن دیگر کهکشانها از ما بکمک اثر دوپلر، می‌توان نرخ کنونی گسترش جهان را بدقت تعیین کرد. بنابراین همه آنچه که در این باره می‌دانیم آن است که جهان در هر هزار میلیون سال بین 5 تا 10 درصد گسترش می‌یابد.

ص 69 : برخی‌ها کوشیدند تا از نتیجه گرفتن انفجار اجتناب کنند. پیشنهادی که از بیشترین پشتیبانی برخوردار شد نظریه حالت پایا بود. این نظریه در سال 1948 بوسیله دو اتریشی به نامهای هرمان بوندی و توماس گلد به همراه یک انگلیسی بنام فرد هویل مطرح گردید. بنظر آنان همچنانکه کهکشانها از یکدیگر فاصله می‌گیرند، پیوسته کهکشانهای جدیدی در شکاف آنان شکل می‌گیرند که از ماده جدیدی که بطور مداوم خلق می‌شود، تغذیه می‌کنند. بنابراین همیشه و در هر نطقه از فضا جهان تقریباً یکسان بنظر خواهد رسید.

ص 89 : تا حدود بیست سال پیش، پروتون‌ها و نوترون‌ها ذرات بنیادین انگاشته می‌شدند، اما بررسی‌های بعمل آمده روی برخورد پروتون‌ها با یکدیگر یا با الکترون‌ها در سرعتهای بالا نشان داد که در حقیقت این ذرات خود از اجزاء کوچکتری تشکیل شده‌اند. این ذرات ریز بوسیله موری گل مان کوارک نامیده شدند چندین نوع کوارک متفاوت وجود دارند: دست کم شش دسته» شناسایی شده‌اند که، بالا، پایین، عجیب، مفتون، ته و سر نامیده شده‌اند.

ص 90 : امروزه می‌دانیم که نه اتم‌ها و نه پروتون و نوترون درون آنها، تقسیم نا‌پذیر نیستند. بنابراین مسئله اینست: ذرات بنیادین واقعی که عناصر ساختمانی اولیه همه اشیاء‌اند، کدامند؟ از آنجا که طول موج نور بسیار بزرگتر از اندازه اتم است، نمی‌توان به دیدن» اجزاء اتم به شیوۀ معمولی دل‌بست. برای اینکار به چیزی با طول موج بس کوتاهتر نیاز داریم.

ص 95 : می‌توان ذرات حامل نیرو را بر حسب شدت نیروئی که حمل می‌کنند، به چهار دسته تقسیم بندی کرد. تأکید می‌کنم که این تقسیم بندی ساختگی است. فیزیکدانان امیدوارند که سرانجام نظریه یکپارچه‌ای بیابند که بتوان هر چهار نیرو را بعنوان وجوه مختلف یک نیروی واحد توصیف نمایند.

ص 96 : نخستین دسته نیروی گرانش است که در مقایسه با سه نیروی دیگر به مراتب ضعیف‌تر است. گرانش می‌تواند تا فاصله‌های دور عمل کند و همواره نیرویی جذب کننده است. یعنی همین نیرو‌های ضعیف گرانش میان تک تک ذرات در دو جسم بزرگ، مثل زمین و خورشید، همگی با یکدیگر جمع می‌شوند و نیرویی عظیم بوجود می‌آورند دسته دیگر نیروی الکترومغناطیس است، که با ذره‌های بارداری مثل الکترون و کوارک وارد فعل و انفعال می‌شوند. اما تأثیری بر ذرات غیر باردار مانند گراویتون ندارند

ص 97 : سومین دسته، نیروی هسته‌ای ضعیف می‌باشد که موجب پدیده رادیداکتیویته است.

ص 98 : چهارمین دسته، نیروی هسته‌ای قوی است که در نوترون و پروتون، کوارک‌ها را در کنار هم نگاه می‌دارد و در هسته اتم، نوترون‌ها و پروتون‌ها را دور هم جمع می‌کند.

ص 146 : اندیشه تابش حفره‌های سیاه، نخستین نمونه پیش بینی بوده بر هر دو نظریه بزرگ این قرن، یعنی نسبیت عام و مکانیک کوانتوم استوار بود و در ابتدا مخالفت بسیاری را موجب گردید، چرا که نظرگاه رایج را متزل می‌ساخت حفره سیاه چگونه می‌تواند چیزی گسیل کند؟

ص 150 : واقعاً چه می‌گذرد؟ آیا در واقع جهان آغاز و پایانی دارد؟ و اگر آری، به چه می‌مانند؟

ص 151 : در خود انفجار بزرگ، اندازه جهان صفر انگاشته می‌شود و بنابراین درجه حرارت آن بی‌نهایت زیاد است. اما جهان چون به گسترش آغاز کرد، درجه حرارت باید حدود ده هزار میلیون درجه سقوط کرده باشد.

ص 158 : همه تاریخ علم عبارت بوده است از درک تدریجی این حقیقت که رویداد‌ها به شیوه‌ای دلخواه رخ نمی‌دهند، بلکه بیانگر نظمی نهفته در دل خویشند که می‌توانند ناشی از ارادۀ الهی باشند یا نباشند.

ص 159 : آیا جهان ما تنها بر حسب شانس و تصادف چنین یکنواخت و هموار است؟ در نگاه نخست، این امر سخت نا محتمل می‌نماید.

ص 170 : برای پیش بینی چگونگی آغاز جهان، به قوانینی نیاز داریم که در ابتدای جهان نیز صدق کنند.

ص 171 : هنوز نظریه کامل و سازگاری که مکانیک کوانتوم و گرانش را به هم درآمیزد، در دست نیست. اما تقریباً از برخی از وجوهی که چنین نظریه یکپارچه‌ای باید داشته باشد، کاملاً آگاهیم.

ص 179 : مادامی که جهان آغازی داشته باشد، می‌توان برای آن آفریدگاری فرض کرد. اما اگر جهان واقعاً یکسره خود‌گنجا و بدون کرانه و لبه‌ای باشد، آنگاه نه آغازی خواهد داشت و نه پایانی: جهان صرفاً هست. آنگاه جایگاه آفریدگار چه خواهد بود؟

ص 3 : قانون دوم ترمودینامیک می‌گوید که در هر دستگاه بسته‌ای، هرج و مرج، یا آنتروپی، با گذشت زمان همواره افزایش می‌یابد.

ص 234 : دکتر فیتز شفر: برخی از پرسش‌هایی که کیهانشناسی مطرح میسازد عبارتند از:

1.      آیا جهان در گستره و عمق بیکران و نا‌محدود است؟

2.      آیا ازلی است یا آغازی دارد؟

3.      آیا آفریده شده است؟ اگر نه چگونه به اینجا رسیده است؟ و اگر آری این آفرینش چگونه انجام پذیرفت و از این عامل و رخداد‌های آفرینش چه می‌توان آموخت؟

4.      بر قوانین و ثابت‌های فیزیک چه کسی یا چه چیزی حکمفرماست؟ آیا چنین قوانینی محول بخت و شانس هستند یا طراحی شده‌اند؟ چنین قوانینی چگونه به ایجاد و تکامل زندگی مربوط می‌شوند؟

5.      آیا هیچ وجود شناخت پذیر دیگری فراتر از ابعاد شناخته شده جهان موجود است؟

6.      آیا جهان به گونه برگشت ناپذیری به جلو می‌رود یا به عقب برخواهد گشت؟

بگذارید از پنج دلیل سنتی اثبات وجود خداوند آغاز کنیم.

الف: برهان کیهان‌شناختی: جهان به عنوان یک معلول باید علتی شایسته داشته باشد.

ب: برهان الهیات: طراحی جهان مؤید وجود هدف یا جهتی در ورای آن است.

ج: برهان عقلی: کار‌کرد منظم و قانونمند جهان بیانگر وجود یک ذهن در ورای آن است.

د: برهان بود‌شناسی: تصور بشر از خداوند (آگاهی او نسبت به خداوند) حاکی از وجود خداوندی است که چنین آگاهی را در ذهن او نهاد.

ه: برهان اخلاقی: حس درونی خوب و بد در بشر را می‌توان تنها با یک آگاهی ذاتی از قوانین اخلاقی که بوسیله موجودی متعالی در او به ودیعه گذاشته شده است، توضیح داد.

ص 238 : بنابر تعریف، زمان، بعدی است که پدیده علت و معلول در آن رخ می‌دهد.» استیون هاوکینگ می‌گوید، نقطه واقعی آفرینش از دامنه قوانین فیزیک که تا کنون بشر بر آن دست یافته است. بیرون است»

ص 246 : بسیار نادرند فیزیکدانانی که به راستی منکر خداوند باشند.

ص 247 : برخی دانشمندان از این همه رویداد‌های تصادفی شگفت‌زده می‌شوند. اما هنگامی که بجای دلبخواهی بودن قوانین طبیعت، هدف قدسی را جایگزین سازیم، این شگفتی به زودی رنگ می‌بازد.

ص 248 : گفته هاوکینگ به قرار زیر است: ما مخلوقات بی‌اهمیتی بر روی سیاره‌ای کوچک از یک خورشید متوسط در حومه‌های بیرونی یکی از یکصد میلیارد کهکشان هستیم. از این رو به سختی می‌توان به خداوندی باور داشت که چندان در فکر ما یا حتی متوجه وجود ما باشد.»

ص 250 : به باور شرودینگر علم محدودیت‌هایی دارد، چیزی از زیبا و زشت، خوب و بد، خداوند و ازلیت نمی‌داند. علم وانمود می‌کند که به پرسشهایی در این قلمرو‌ها پاسخ می‌دهد اما جوابها اغلب چنان احمقانه‌اند که نمی‌توانیم آنها را جدی بگیریم.

***



آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

یادبادآن روزگاران یادباد (وبلاگ خبری ، تحلیلی حاج رضا) toherjohnlo خوشا مرغی diapamatmo lydsvasifuss کپسول تدریس آنلاین و حضوری ریاضی دبیرستان و دانشگاه آقای با کلاس همه خاطره های من مشهدکاوه